پادکست به راه بادیه #7

لذت بنایی، آموزش سیمانکاری، احترام هدفمند به خود و ربطش به “به راه بادیه رفتن و نشستن باطل”، حمله به استفاده ابزاری از پریود، یک ایده عملی برای به چالش کشیدن تکامل جنسیتی و دو نثر الهام بخش از فرناندو پسوآ…

 

به راه بادیه را می توانید روی بیشتر اپ های پادکستینگ گوش بدهید.

Apple Podcasts, Castbox, Radio Public, Pocket Casts, Spotify, Google Podcasts, Anchor

آدرس ایمیلپادکست به راه بادیه.

 

از “کتاب بی قراری” نوشته فرناندو پسوآ:

 

42

غلتیدنم را در این زندگی ثابت یکنواخت که می گذرانم، این غبار و کثافت که به سطح نا متغیر چسبیده است، تنها می توانم به عنوان نداشتن بهداشت شخصی درک کنم.

ما باید سرنوشتمان را مانند بدنهایمان بشوییم و زندگی را مانند لباس عوض کنیم – نه برای حفظ زندگی، مثل کاری که به هنگام خوردن و خوابیدن می کنیم، که از روی احترام هدفمند به خودمان، چیزی که غرض اصلی بهداشت شخصی است.

آدمهای زیادی هستند که نداشتن بهداشت شخصی برای آنها یک وضعیت انتخابی نیست، بلکه بی تفاوتی ادراکشان است. و آدمهای زیادی هستند که روزمرگی و یکنواختی زندگیشان، چیزی نیست که آنها برای زندگیشان می خواستند یا نتیجه نخواستن هیچ چیز برای زندگیشان، بلکه فقط یک جور بی حسی خودآگاهی است، یک شوخی اتفاقی ادراک.

خوکهایی هستند منزجر از کثافت خود که از آن دور نمی شوند چون احساس انزجار بقدری قوی است که فلج می کند مثل وقتی که یک آدم وحشتزده به جای اینکه از خطر بگریزد خشکش می زند. خوکهایی هستند مثل من که در سرنوشتان می غلتند، از پوچی زندگی روزمره شان بیرون نمی روند، چون از ناتوانی خویش در شگفتند. آنها مانند پرندگانی هستند که در اندیشه مار تسخیر شده اند، مانند حشراتی که به دور شاخه ها پرواز می کنند بدون دیدن چیزی، تا اینکه در تیررس چسبناک زبان یک وزغ قرار بگیرند.

152

من متحیر می شوم هر وقت که کاری را به پایان می رسانم. متحیر و نگران. غریزه کمالگرایم نباید اجازه بدهد که به پایان برسانم. نباید اجازه بدهد که حتی شروع بکنم. ولی حواسم پرت می شود وآغاز به انجام کاری میکنم. دستاورد من محصول فعلی از اراده ام نیست بلکه تسلیم شدن اراده ام است. من آغاز می کنم چون توان اندیشیدن ندارم. به  پایان می رسانم چون جسارت رها کردن ندارم. این کتاب بی عرضگی من است.

 

10 دیدگاه

  1. جزئیاتی که برای سیمانکاری مطرح کردین رو خیلی دوست داشتم.
    لحن و نوشتار جذابی دارین.
    اولین بار که بهت گوش دادم، لحنت برام خیلی عجیب و تازه بود. واقعا خوشحالم از اینکه هستی،

  2. این اولین اپیزودی بود که تا انتها گوش دادم. صادقانه بگم که اوایل پادکست که در مورد مصادیق احترام گذاشتن به خود بود و این سوال که شما برای احترام به خودتون چیکار میکنید، جذاب و تفکر برانگیز بود. تصمیم گرفتم که این سوال رو بنویسم و تا یه هفته بهش فکر کنم و جوابهام رو بنویسم. ادامه صحبتهاتون که مربوط به توضیحات تخصصی نحوه سیمانکاری بود به شدت وسوسه قطع کردن و رفتن سراغ یه کار دیگه رو در من تقویت میکرد. تا اونجاییکه خودتون هم اشاره کردید به این نکته، که نمیدونید چقدر این اطلاعات میتونه مفید باشه …. بخش خیلی جالب و هیجان انگیز بعدی از نظر من جواب دادن به کامنتها بود. من اپیزود قبلی که کامنتها مربوط به اون بود گوش ندادم هنوز اما چند تا نکته از حرفاتون فهمیدم که برام اموزنده بود…..
    اول: ظاهرا ما هنوز یاد نگرفتیم شنونده های درست و صحیحی باشیم.
    دوم: جملات شما بخصوص اون جمله مربوط به “جنگ بین زن و مرد فارغ از زمان و مکان” و چند تا جمله دیگه که تراواشات ذهنی شما بوده و خودتون هم اشاره کردید که حرف و حاصل تجربه شخصی شما ست، برای من پر از ایهام و نکات غیر قابل فهم بود که میشه در مورد تک تک کلماتش و چرایی کاربرد ها اونها کنار هم برای شکل دادن یه جمله، کلی سوال پرسید….. اما هیچ کسی هیچ چیز عجیب و غیرقابل فهمی براش نبوده و همه فکر میکنند کاملا فهمیدن و باید از یه تصور ذهنی پیش ساخته که ممکنه به کانسپتی که مطرح کردید مرتبط باشه دفاع کنند.
    سوم: سطحی نگر بودن و ظاهر بین بودن خودم … چون منم وقتی عکسهای اینستا رو دیدم حسودی کردم …. شایدم این یه حس ذاتی در ما زنها ست که خیلی سریع نمود پیدا میکنه. البته دلیل حسادت من متفاوت از اون دوستمون بود که کامنت داده بودند و به ترس مربوط نمیشد.
    چهارم: واقعا ممنونم بابت توضیح دادن اون سیگنال در ذهن آقایون که هر چند وقت تکرار میشه…. این موضوع رو میخوام در موردش تحقیق کنم.
    پنجم: به عنوان یه زیست شناس به شدت به تکامل معتقدم و مطمئنم که این بدنی که فعلا در اختیار ما هست بهترین و کامل ترین حالتی ه که تونسته از همه مصائب و سختی های کره خاکی بگذره و بقا پیدا کنه. شاید دلیل اینهمه بحث و جدل در مورد مشکلات مربوط به زن یا مرد بودن ناشی از یکسان نبودن سطح اطلاعات مغزی و همچنین مسیرهای متفاوت تکاملی زن ها و مرد ها به دلیل تفاوتهای بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی باشه…. انگار یه چیزی توی ذهنمون وجود داره که نمیتونیم یا به سختی میتونیم حرفای دیگران رو بشنویم بدون اینکه جنسیت توی برداشت و درک اون حرفا دخالت نکنه.
    خیلی حرف زدم ….
    جواب سوالتون در مورد کارهایی که برای احترام به خودم انجام میدم: ورزش میکنم، به غذایی که میخورم تا حدامکان توجه میکنم، سعی میکنم به حرفی که میزنم متعهد باشم بدون توجه به اینکه بقیه اطرافیانم چطور عمل میکنند، سعی میکنم هیچوقت از کسی باجگیری عاطفی نکنم و به کسی هم اجازه ندم که ازم باجگیری عاطفی کنه، برای آرامش ذهنم کتاب میخونم و موسیقی گوش میدم و با علاقه کار میکنم و سعی میکنم کارم از نظر خودم در حدی کامل باشه که از خودم رضایت داشته باشم و اینا برای من یعنی احترام به خودم….

  3. این دفعه پادکستتون قانع کننده تر بود (نسبت به دفعه قبل) و من کاملن نظراتتون رو پذیرفتم
    به نظرم کمتر جدی باشید و بیشتر بخندید

  4. چقدر کس و شعر میگی تو

    آخه این چرندیات رو از کجات درمیاری میگی؟
    چند چندی با خودت؟
    دیوانه ای بخدا قسم
    سیمان کاری؟
    مدیتیشن؟
    برو دکتر

  5. سلام مطالبتون رو خوندم و دنبال میکنم.
    برام یه چیز خیلی جالبه دوست دارم بدونم.
    توی این دوره که خانوم ها و دخترها همه دنبال پول و شرایط اقتصادیه خوب طرف مقابل هستن و مهریه های عجیب غریب برای ازدواج تعیین میکنن چرا همسر شما فقط یک کتاب رو به عنوان مهریه قبول کرده؟

    و اینکه همچین خانومی که فقط یک کتاب قبول میکنه چرا به جنگ میرسه؟ و چیکار کرده که باعث شده شما مردها رو بازنده بدونید؟

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *