توجه: انتشار پادکست فنامنا متوقف شده است و مطلب زیر صرفا جنبه آرشیو دارد.
چون:
الف- به آرامی آغاز به مردن می کنی اگر با غریبه ها صحبت نکنی.
ب- وقتی درباره زندگیت حرف می زنی دیگران تو را به عنوان یک فرد مستقل و منحصر به فرد که “وجود” دارد قبول می کنند و وجودت را تایید.
ج- وقتی درباره زندگی خودت و تجربیات مستقیمت حرف می زنی دیگران به تو اعتماد می کنند. بیشتر آدمها به داستانهای شخصی علاقه نشان می دهند و با آنها – هر چقدر هم که روزمره و سطحی به نظر برسند – رابطه برقرار می کنند.
د- چه جایی بهتر از پادکست فارسی فنامنا برای صحبت کردن با تعداد زیادی غریبه. مخصوصا اگر مثل من درونگرا باشی و حرف زدن با غریبه ها توی خیابان برایت سخت باشد.
ه- بسیاری از آدمهای دیگر به شنیدن اتفاقهایی که برای تو افتاده است نیاز دارند و تو با حرف زدن درباره زندگیت به آنها کمک خواهی کرد. همانقدر که تو به شنیدن داستان زندگی دیگران نیاز داری. در این داستانها کلمات کلیدی برای جستجو و کشف نهفته است. کلید واژه هایی همچون عدم تبرع، نفقه و اجرت المثل.
و- با یکی از بزرگترین خطراتی که بشر را تهدید می کند یعنی خطر قضاوت شدن از سوی دیگران و کم/بی اهمیت جلوه کردن، روبرو می شوی و شجاعت و جسارتت را روی اینترنت – با صدای خودت – در تاریخ ثبت می کنی. البته می توانی از اسم مستعار استفاده کنی.
ز- در پادکست فنامنا هم می توانی از به راه بادیه رفتنت حرف بزنی و هم از باطل نشستنت. هیچ آدابی و ترتیبی نیست. همینکه درباره زندگی دیگران از جمله من! حرف نزنی کافی است.
ح- کسی (به جز من!) حرفت را قطع نمی کند و تو می توانی یک دل سیر درباره زندگیت، احساساتت و اتفاقهایی که برایت افتاده و کارهایی که کرده ای یا می خواسته ای بکنی ولی نکرده ای حرف بزنی.
ط- حرف زدن درباره زندگی خودت، رهایی بخش است. تو را از قید و بند خزعبل می رهاند. و به تو کمک می کند که اینجایی را که هستی بهتر درک کنی. و زندگی خودت را بیشتر زندگی کنی.
ی- به آرامی آغاز به زندگی می کنی اگر در پادکست فارسی فنامنا شرکت کنی.
بابا این ادم میخواد نفر اضافه کنه مثل چیه؟
زیر مجموعه گیری عجب اوسگولید شما
برای شرکت در برنامه فنامنا؛
من باید از کسی که نمی شناسم بخواهم تا با من در گفتگویی شرکت کند که این گفتگو از طریق برنامه ای است که نمی شناسیم ولی از طرف کسی است که او نمی شناسد اما فکر می کند من می شناسم و در باره تجربه های زندگی شخصی با کسانی که نمی شناسیم حرف بزنیم
ساده است؟ نیست؟
شاگردان مدرسه علی سخاوتی یک هفته پیش ورقه امتحانی را برداشتند و برگه را برگرداندند.
در بالای ورقه نوشته شده است
Let it out
Express yourself
و حالا همه یک هفته است که برگه ها خالی و همگی زیر چشمی به بغل دستی نگاه میکنیم .
چیز هایی مبهمی در مورد دوم مهر یادم هست ولی دقیقا نمیدانم چیست.گاهی به سرم میزند شاید وجبی نمره بدهند و شروع کنم در مورد خلق پرشکایت -جستجو – سئوال – پاسخ -آغازگری- خلاقیت-نشانه شناسی-شستشوی مغزی-دانشگاه –اشتباه-پدیده-دروغ-توهم-ترس-یادگیری –ایده-برچسب-الگوی رفتاری هر چه میدانم بنویسم
ولی هنوز…….
بنا به خصوصيت بسيار محتاط خود ،ترجيح ميدهم در دو برنامه اول نباشم .از جلسه سوم منتظر يك برنامه بسيار معمولي باشيد
در پاسخ به همه دوستانی که با همراه کردن یک نفر مشکل دارند:
من نگفتم که آن شخص باید از آشنایان شما باشد. مطمئنم می توانید یک غریبه را با خود همراه کنید.
شما هم همان چالشی را پیش رو دارید که من دارم: همراه کردن یک غریبه برای گفتگو.
این چالش همسان نیست ، از شما بک گراند و بستری برای شناخت در این وب سایت و پادکست موجوده و برای خودتون قوانین و اصولی رو در این چهارچوب تعریف کردید. البته من هم می تونم بیام اینجا و از دوستان دخواست همراهی کنم ولی لزوم این کار رو نمی فهمم.
من هم می خواستم بگم که حاظرم بیام ود به اندازه ساعت ها هم موضوع دارم و هم حرف ، ولی اون اجبار حضور یک یا دو نفر دیگه رو نتونستم بپذیرم ، جالبه که در این پست هم توضیحی در مورد دلیلش ندادید، من هم برام خوشایند نیست که آشنایی رو با خودم بیارم و کاربرد حضور یک غریبه رو هم درک نمی کنم
من دوست دارم شرکت کنم ولی نمیخوام به هیچکدوم از آدمایی که میشناسم بگم که همراهیم کنن(اگه اون نفر بعدی از همین جا پیدا میشد بهتر بود)
من هم دوست دارم شرکت کنم ولی فعلا هیچ فارسی زبانی اطرافم ندارم. به من ایمیل بزنید تا با هم به علی سخاوتی ایمیل بزنیم.
alimorad73@gmail.com
من ایمیل زدم بهت
دقیقا من هم همین خواستهی الهام رو دارم و اینکه شما گفتید حرف زدن با غریبهها، دیگه نیازی به همراهی یکی از آشنایان نیست
من هستم. ار مونولوگ نباشه