گفتگویی صمیمی و ناب با محمدرضا و مصطفی.
پادکست فارسی فنامنا را که با فید پادکست به راه بادیه منتشر می شود، می توانید روی بیشتر اپ های پادکستینگ گوش بدهید.
Apple Podcasts, Castbox, Radio Public, Pocket Casts, Spotify, Google Podcasts, Anchor
آدرس ایمیل و کانال تلگرام پادکست به راه بادیه.
آدرس صفحه اینستاگرام و توئیتر به راه بادیه.
اگر شما هم مایل هستید درباره زندگی خودتان حرف بزنید می توانید در پادکست فارسی فنامنا شرکت کنید.
و این خیلی برام جالب بود که، به نظر تو ۱۸ سالگی خیییلی دیره برای شک کردن. در حالی که من در ۴۰ و خورده ای کلِ باور هام فرو ریخت. حالا کدوم دیره؟ و اینکه مالِ تو برای خودتِ. ولی من در مواجهه با دوتا دختر ۱۳ و ۸ ساله هستم، که واقعا نمیدونم جواب سوالهاشون رو چی بدم… و به چه سمتی هدایتشون کنم؟! و همسرم که اون یه جورایی کنار اومده. و اینکه دوباره آقای سخاوتی نمیخواست در این مورد صحبت بشه.
مصطفیِ عزیز، به سختیهای فراوانی که کشیدی، گوش میدادم این حس رو داشتم که آینده ی موفق و درخشانی خواهی داشت.هرچند که همه به اندازه یِ وسع موفق و درخشان هستیم.وقتی از بالا خیییلی بالا نگه کنی، بدی وجود نداره…
چقدر آهنگ ته پادکست با محتواش مرتبط بود
ممنون از هر دو عزیز که اومدن تو پادکست و صحبت کردند، شنیدن این حجم از تلخی خیلی سخت و سهمگین بود برای من، احترام بسیار زیادی برای هر دو قائلم و امیدوارم به هر چیزی که تو زندگی میخوان برسن. متاسفانه این یه واقعیته که فقر اون هم از یه سطحی پایین تر، عامل عدم پیشرفته برای خیلی ها. اما، کلی هم مثال نقض هست. من تو زندگی به این نتیجه رسیدم که هر تلاش هدفمندی محکوم به موفقیته! فقط نباید نا امید شد و با انگیزه و با چشم های باز به سمت هدف حرکت کرد و هر جا که لازم بود مسیر رو بازنگری کرد و دوباره ادامه داد… از صمیم قلب آرزوی موفقیت هر دو عزیز رو دارم.
سلام
داستان مصطفی و محمد رضا شنیدنی و بسیار جالب بود. امیدوارم هرچه زودتر به آرزوهای خوبشون برسن.
آقای سخاوتی سخت منتظر به راه بادیه هستم. شنیدنش برام بسیار جالبه و نکات زیادی درش هست که میشه ازش آموخت.
موفق باشین، حتما به راه بادیه فراموش نشه.
مصطفی جان ممنون که شرکت کردی و ممنون محمد جان؛ مرسی آقای سخاوتی برای این تولیدتون و مخصوصن حرفهای درستی که بین حرفاتون [ مثل چیزی که دربارهی «کامنت» ] گفتید.
علی آقا من خیلی دوست دارم با شما حرف بزنم و اگه هم حرف بزنم حتمن هر چند ساعتم برام کمه! ولی جایی برای حرف زدن ندارم، جای من رو توی پادکست و قلبت خالی بذار. و اینکه مرسی از چیزی که دربارهی سن بچهها گفتید :)) چون خودم دو هفته دیگه ۲۶ میشم مثل اینکه این حرفو به من گفته باشید.
صحبت های صادقانه مصطفی و محمد رضا خیلی به دلم نشست. علی رغم اینکه گفتن استرس دارن خیلی خوب صحبت کردن و داستان زندگی شون هم جالب و البته بسیار غم انگیز بود .دو سه جا هم که اشکم در اومد. فکر کنم داشتم همزاد پنداری می کردم.و در واقع به حال خودم گریه میکردم. آخر پادکست هم که با اون آهنگ هادی پاکزاد حسابی گریه کردم بعدشم که سرچ کردم دیدم خوانندش خودکشی کرده کاملا به هم ریختم. آدرس وبلاگ مهمانان را اگر ممکن است بگذارید
سلام.چه بچه های نازنینی بودن این دو دوست.صمیمیت بینشون برام جالب توجه بود.فکر می کنم با توجه به همه مشکلاتی که ازش صحبت کردن ،گوهر درونشون سالمه و آسیب ندیده و این سرمایه کمی نیست.براشون آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم چند وقت بعد، داستان موفقیتشون رو همینجا برامون تعریف کنند.آقای سخاوتی از شما هم ممنون برای وقتی که می ذارین