هر کی که رو این تخت خوابیده بوده: داستان چهارم از مجموعه رهایی

اندیشه مرگ و نابودی و عبور از خطی نامرئی که انسان را به جاهای عجیب می کشاند.


قسمتی از این داستان:

“آیریس شبیه زن سابقمه، از این نظر که وقتی خوابه، بعضی وقتا خوابای وحشتناکی می بینه. اون کل شب تو تخت دست و پا می زنه و صبح، خیس عرق با لباس خواب چسبیده به تنش از خواب بیدار می شه. و مثل زن سابقم، اونم دوست داره خواباشو با جزئیات کامل برای من تعریف کنه و اونارو  تعبیر کنه. زن سابقم عادت داشت که شب روتختی رو با لگد بزنه کنار و تو خواب گریه کنه، انگار که یکی دستاشو گذاشته باشه روش. یه بار وقتی که یه خواب خیلی خشونت آمیز می دید با مشت کوبید به گوشم. من خواب بودم، اما تو تاریکی اعتراض کردم و زدم به پیشونیش. بعدش ما شروع کردیم به داد و فریاد. هر دومون داد و فریاد می کردیم. میتونستیم به هم آسیب بزنیم، اما ما فقط ترسیده بودیم. ما ایده ای نداشتیم که چی شده، تا اینکه من چراغو روشن کردم؛ بعد فهمیدیم چی شده. بعد از اون قضیه، ما دربارش شوخی می کردیم، مشت بازی در خواب. اما بعدش اینقدر چیزای دیگه اتفاق افتاد که خیلی خیلی جدی تر بود و ما کم کم  اون شب و فراموش کردیم. ما دیگه هرگز دربارش حرفی نزدیم، حتی وقتی سر به سر هم می ذاشتیم.”

RIAL 240,000 – خرید