حلال

من: مترو

راننده نگه داشت. جوانی سی ساله و نسبتا خوش تیپ که داشت فرامرز اصلانی گوش می داد.

…… اگه یه روزی نوم تو تو گوش من …..

یک مسافر دیگر: مستقیم

راننده نگه داشت.

……به دل می گم کاریش نباشه ……

یک مسافر دیگر: همینجا پیاده می شم.

هزار تومانی داد.

رانننده: خورد ندارم. خورد نداری؟

یک مسافر دیگر: چقدر میشه؟

راننده: هشتصد تومان.

یک مسافر دیگر ششصد و پنجاه تومان داشت.

راننده قبول نکرد.

راننده: کسی دویست تومان خورد نداره؟

من داشتم. دویست تومان دادم به راننده.

راننده بعد از دو دقیقه راه افتاد. و بعد از سه دقیقه رسید به مترو.

کرایه من هزار تومان بود. یک هزار تومانی دادم.

فرامرز اصلانی همچنان با صدای آرام و رومانتیکش می خواند.

بعد از تشکر در را باز کردم که پیاده بشوم.

راننده: روز خوبی داشته باشید.

من: چیزی نگفتم.

رفتم توی پیاده روی سمت چپ.

یک دقیقه بعد راننده به من رسید و سرش را به طرف من چرخاند:

آقا اون پول خوردو حلال کن.

من زیر لب: حتما، مادر فاکر.

4 دیدگاه

  1. من بستگی به حالم داره

    یک وقتایی با اینکه میدونم راننده داره بیشتر میگیره چیزی بهش نمیگم ولی بعد از پیاده شدن گفتم حرومش باشه امیدوارم خرج دکتر و دوا بدی

    یک وقتایی هم سر 150 تومان بیشتر گرفتن با راننده دعوا کردم

    راستی
    پول خرد درست است نه پول خورد

  2. 😐 میخواسته خیالشو راحت کنه که آره من مسلمونم…میخواسته باور کنه خوبه!!!خیلی زیادند اینجور آدمایی که میخوان “باور” رو به خورد خودشون بدن

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *