20 مهر 1396 – زرخشت

از ماشین که پیاده شدم اول رفتم توالت که روبروی قهوه خانه بود. چسبیده به ساختمانی که درش قفل بود و تابلوی زورخانه دارستان داشت. نظافت شما نشانه شخصیت شماست به دیوار توالت بود و همه شواهد حاکی از اینکه قبل از من فقط آدمهای با شخصیت از آن توالت استفاده کرده بودند. قهوه خانه… ادامه خواندن 20 مهر 1396 – زرخشت

18 مهر 1396 – زرخشت

امروز صبح بالاخره روی آتش نان پختم. درست کردن آتش با هیزم نم کشیده یک طرف، کنترل آن زیر سنگی که برای پختن نان روی آتش گذاشته بودم طرف دیگر. محفظه آتش هم باربیکیویی بود که با دوستم وحید پارسال ساختیم. از یک بشکه 220 لیتری. سنگ روی آتش بیشتر از چیزی که فکر می… ادامه خواندن 18 مهر 1396 – زرخشت

12 مهر 1396 – زرخشت

روی صفحه روشویی سرویس بهداشتی پمپ بنزین بین راه یک کیسه فریزر گذاشته شده بود که داخلش یک تیوب خمیر دندان تقریبا خالی و یک مسواک قرار داشت. البته سر مسواک که ظاهر پریشانی داشت از کیسه بیرون زده بود و سطح سنگی را که بین سه تا روشویی مشترک بود لمس می کرد. صاحب… ادامه خواندن 12 مهر 1396 – زرخشت