اگر از صبح تا شب در سلف هلپ – ده روش برای XXX و صد و یک روش برای YYY – غوطه ورید، شما یک معتاد هستید. معتاد به سوء مصرف سلف هلپ. و ساقی شما هزاران نفر با ایده ها و روشها و مدلهایشان که آمده اند تا به شما کمک کنند که به خودتان کمک کنید. چقدر کمک!
علم زدگی یا بیماری نمیتوانم نمیتوانم
صنعت سلف هلپ به شما یادآوری می کند که شما کافی نیستید. البته شما می توانید و شما باید، بهتر بشوید. در دنیای امروز، رسالت شماره یک هر انسانی این است که خودش را ارتقا بدهد. و با این شعار، صنعت سلف هلپ تولیداتش را در اختیار شما قرار می دهد تا بخرید و به خودتان اضافه کنید. چیزی در حد افزودن پلاگین نرم افزار یا آپشن خودرو یا دکوراسیون داخلی.
من بر اساس تجربه شخصی به شما می گویم که داشتن حس کافی نبودن می تواند سنگ بنای محکم و استواری برای هرگونه اعتیادی باشد. با هر بار مصرف، یک چیزی از بیرون به آدم اضافه می شود و درد کافی نبودن شما را برای چند لحظه، چند ساعت یا چند روز تسکین می بخشد. بسته به اینکه به چه چیزی معتاد شده باشید. از موارد رایج مثل سیگار که بگذریم سلف هلپ، نامرئی ترین وموذی ترین چیزی بوده که من را به خودش معتاد کرده است. جایگاه بعدی را به رابطه می دهم که مجال دیگری می طلبد.

یعنی اگر کسی حس کافی نبودن داشته باشد و به سراغ سلف هلپ برود حتما معتاد می شود؟
اگر کسی حس کافی نبودن نداشته باشد و سلف هلپ مصرف کند چطور؟
خوب اگر کسی حس کافی نبودن داشته باشد و بخواهد به خودش کمک کند که دیگر این حس را نداشته باشد باید چکار کند؟
آیا اصلا اعتیاد به سلف هلپ چیز بدی است؟ چه اعتیادی بهتر از این؟
آیا نباید خودمان را ارتقا بدهیم؟ پس رشد شخصی و یادگیری دائمی چه می شود؟
اگر من بخواهم آدم بهتری بشوم چکار باید بکنم؟
من در این نوشته فقط تلاش می کنم نشانه های اعتیاد به سلف هلپ را در خودم پیدا کنم و تا جایی که بتوانم این نوشته را به یک سلف هلپ دیگر تبدیل نکنم.
من پس از سالها مصرف سلف هلپ نشانه های زیر را در خودم پیدا کرده ام:
الف- فرض می کنید که کافی نیستید. و فرض می کنید که در بیرون چیزی هست که با اضافه کردنش کافی خواهید شد. فرض اول معمولا ناخودآگاه تر از فرض دوم است. باور این اصل که همینی که هستید کم و کاستی ندارد نه تنها غیر ممکن بلکه بازدارنده به نظر می رسد.
الف-الف- فرض می کنید که تجربه دیگران را صرفا با خواندن یک کتاب یا تماشای یک ویدئو می توانید در زندگی خود بکار بگیرید. فرض می کنید که برای زندگی (معمولا یک جزء کوچک از کل زندگی) می توان فرمول ارائه داد. فرض می کنید که بامطالعه گذشته می توان آینده را پیش بینی کرد. با این فرض، بارها و بارها و بارها و بارها و بارها کدو را نمی بینید.
نویسنده – یک سال قبل از اینکه نویسنده بشود – به یک جایی رسیده که فقط صد دلار داشته است. به همراه افسردگی شدید. و بعد از 24 ساعت فکر کردن به خودکشی، تصمیم می گیرد زندگیش را تغییر بدهد. شما هم فقط صد دلار دارید. به همراه افسردگی شدید. و البته آن 24 ساعت اندیشه خودکشی.
یعنی آدم نباید از تجربه دیگران استفاده کند؟
در ضمن نوشته ملاحظاتی در باب ندیدن کدو بیشترین بازدید را روی وبلاگ من دارد.
ب- همانطوری که یک معتاد مواد مخدر (معمولا) برای پرهیز از درد اصلی خودش به مواد مخدر پناه می برد، شما هم با مصرف سلف هلپ از پرداختن به علت اصلی درد خود، فرار می کنید. سلف هلپ با منابع بی پایانش روی اینترنت و قفسه کتابفروشی ها برای شما به یک پناهگاه امن تبدیل شده است. در زمان مصرف سلف هلپ – به طرز مشهودی – آرام تر از زمانهای دیگر هستید.
ج- فقط برای اینکه چیزی خوانده باشید چیزی می خوانید. و قبول این ایده که “خواندن فی الذاته یک فضیلت نیست” برای شما تقریبا غیر ممکن است.
ب-ب- چون از علت اصلی درد خود و به تبع آن از درد خود فرار می کنید، به سراغ آن یک درصد منابع سلف هلپ یا دقیقتر بگویم منابع کمک که واقعا می توانند به شما کمک کنند نمی روید. سؤال مهم ولی مشوش کننده “من دقیقا به چه کمکی نیاز دارم؟” را با سلف هلپ سرکوب می کنید.

د- مثل همه آدمهایی که ساز می خرند ولی تمرین نمی کنند یا کلاس زبان ثبت نام می کنند ولی تمرین نمی کنند، اقدامات ذکر شده در منبع سلف هلپ را انجام نمی دهید و تمرین نمی کنید. من کتاب هفت عادت مردمان مؤثر را ده سال پیش خواندم. حتی یکی از اقداماتش را هم تا به امروز تمرین نکرده ام.
begin with the end in mind
چه جوری دقیقا؟
هنوز هم تمرین نمی کنم. در عوض تازه دارم می فهمم که معتاد بوده ام.
آیا آدم برای اینکه بفهمد معتاد است نباید اول معتاد بشود؟
آیا آدم برای اینکه به نقطه ترک برسد نباید ابتدا به اندازه کافی مصرف کند؟
چرا آدم به چیزی که می داند عمل نمی کند؟
ه- دوست دارید درباره سلف هلپی که مصرف کرده اید با دیگران، مخصوصا معتادین دیگر، حرف بزنید. این یکی، بیشتر از بقیه من را شرمگین می کند. اگر شما هم یکی از آدمهایی هستید که من با آنها درباره سلف هلپ حرف زده ام، همینجا از شما معذرت می خواهم. هنوز روی اینستاگرام کتاب معرفی می کنم. اوق. خوب ترک عادت کار دشواری است.
و- مثل شعر و رمان، سلف هلپ می خوانید. برای سرگرمی و لذت. واحتمالا بعد از مدتی توی ذهن خود آن را در دسته آثار هنری قرار می دهید. از آنجاییکه نیت تمرین ندارید و قرار نیست کاری در ادامه انجام بدهید یا تمرینی بکنید، ریلکس می کنید و با یک فنجان چای یا قهوه داغ شروع می کنید به مصرف چیزی که تقریبا هیچ ربطی به زندگی شما ندارد. بله حتی اگر در ظاهر با ربط به نظر برسد. من از کجا می دانم؟ خوب دارم از تجربه شخصیم می نویسم.
و-و- بعد از مدتی خواندن شعر و رمان و کتابهای تاریخی و ژانرهای دیگر برای شما دشوار می شود. یا فکر می کنید برای شما یادگیری ندارند. بدون اینکه خودتان خبر داشته باشید، سلف هلپ در رژیم اطلاعاتی شما حکم فست فود با نمک و چربی فراوان پیدا کرده است.
و-و-و- خیلی وقتها ژانرهای دیگر را هم به قالب سلف هلپ می ریزید. یا سلف هلپ را در آنها جستجو می کنید. مثل یک نقل قول از یک فیلم یا رمان. یا رباعیات خیام. مثل آدمهایی که به جای لذت بردن از چیزی که می خورند، روی برشمردن خواص درمانیش تمرکز می کنند. با تکرار “اسرار ازل را نه تو دانی و نه من”، نه از زیبایی این شاهکار هنری لذت می برید و نه زحمت اندیشیدن به اسرار ازل را به خود می دهید.
ز- از آنجاییکه تمرینی در کار نیست، نتیجه ای هم در کار نیست. تنها دستاورد شما تعداد کتابها و مقالاتی است که خوانده اید. تعداد کلاسها، کارگاه ها و سمینارهایی که شرکت کرده اید. و گستره موضوعاتی که تا به امروز پوشش داده اید. چشم انداز شما، نقطه ای است که در آن، همه فرمولها و تجربه های زندگی را که تا به حال توسط آدمهای مختلف مستند شده اند، یک بار – هر چند سطحی و خارج از کانتکست – مرور کرده باشید.
ح- علاوه بر اینکه سلف هلپ برای شما یک پناهگاه امن است، با مصرف آن برای مدت کوتاهی بالا هم می روید (های می شوید) و انگیزه پیدا می کنید. یک مدل جدید، هفت عادت جدید و یک استاد جدید که می تواند معجزه کند. ایده ای که قادر است شما را از وضعیت ناکافی به وضعیت کافی انتقال بدهد. بعد از یک شات مصرف سلف هلپ، حس می کنید حالا دیگر می دانید باید چکار کنید. مثل کسی که با مصرف مواد خیال می کند به خودآگاهی رسیده و اوضاع را کاملا در دست گرفته است.
ط- شما یک کوه از کتابها، مقالات، ویدئوها و کلاسهای سلف هلپ مصرف نکرده، در لیست انتظار خود انباشته اید. این وجه تمایز بزرگ اعتیاد به سلف هلپ و اعتیاد به مواد مخدر است. به جای اینکه با مصرف زیاد، کنار خیابان بیفتید و دسترسی به مواد، روز به روز برای شما سخت تر بشود، دسترسی شما به منابع سلف هلپ روز افزون است.

ی- بعد از سالها مصرف سلف هلپ هنوز به تولید سلف هلپ نرسیده اید. منظورم چیزی در حد یک جمله است که از خودتان باشد و حداقل به خودتان کمک کند. یا بهتر از آن، تمرین یکی از ایده ها یا روشها یا عادتها و تامل درباره درس آموخته های آن فرایند. یا یک حلقه فیدبک.
ک- مثل هر اعتیاد دیگری قادر نیستید مصرف سلف هلپ را با میل و اراده و هر زمانی که خود بخواهید متوقف کنید. شما به سلف هلپ وابسته شده اید و بدون آن روزتان شب نمی شود. بعضی وقتها حالتان از هر چی سلف هلپ است به هم می خورد ولی باز به سراغش می روید.
خوب اگر کسی به سلف هلپ معتاد باشد چکار باید بکند؟
“بیشتر از برق خیره کننده فرزانگان و افسانه سرایان، آدم باید یاد بگیرد تابش نوری را که از درون به ذهنش خطور می کند تشخیص بدهد و بنگرد. ولی او بدون اینکه بفهمد افکارش را نادیده می گیرد، چون مال خودش هستند. در هر اثر نبوغ آمیز، ما افکار پس زده خودمان را تشخیص می دهیم، آنها با یک شکوه خاص بیگانه وار به ما برمی گردند.”
~ رالف والدو امرسون

دیدگاهتان را بنویسید