همه ما دشمن بزرگی داریم به نام مقاومت. نیرویی درونی که قابل دیدن، لمس، بو کشیدن یا شنیدن نیست ولی می توان آنرا حس کرد. مقاومت نیرویی است که به هر شکل ممکن ما را از کاری که می خواهیم انجام دهیم باز می دارد.
یکی از توجیهات بسیار شناخته شده و بارز مقاومت حال (حالشو) ندارم است که در جامعه نسبتا گشاد ما رواج فراوانی دارد.
دیشب راه نرفتم چون حالشو نداشتم.
پارسال وزن کم نکردم چون حال رژیم گرفتن نداشتم.
لباسمو عوض نکردم چون حالشو نداشتم.
حال نداشتم غذا درست کنم!
حال نداشتم یه مطلب جدید برای وبلاگم بنویسم.
حال ندارم یک ساعت تمرین موسیقی بکنم.
اصلا حال مدیتیشن ندارم امروز.
ورزش حال و حوصله می خواد!
امروز اصلا حال کار کردن ندارم.
کی حالشو داره؟!
در بیست سال گذشته زندگی نکردم چون حالشو نداشتم!
هیتلر هم در 18 سالگی می خواست نقاش شود و حتی با ارثیه ای که به او رسیده بود به وین رفت و در آکادمی هنرهای زیبا ثبت نام کرد. شما نقاشی ای از او دیده اید؟ هیچ کس ندیده است. ظاهرا برای هیتلر راه انداختن جنگ جهانی دوم از نشستن و نقاشی کشیدن بر روی بوم نقاشی آسانتر بود.
ما هم به جای کار کردن، به جای هنر آفرینی، به جای کار آفرینی، به جای زندگی کردن زندگیمان:
تلویزیون تماشا می کنیم، فست فود می خوریم، در اینترنت ول می چرخیم و …
چون حالشو نداریم.
من نقاشی های هیتلر رو دیدم
عذر میخام ولی هیتلر اینقدر عرضه داشت که جنگ جهانی راه بندازه ولی من و شما تو فقط فضای مجازی گنده گوزی میکنیم