از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

خداییش عجب شعری است. بر دل می نشیند. اولین بار که آنرا خواندم شاید بیست و پنج سال پیش بود ولی از آن وقت تا حالا هرگز از ذهنم بیرون نرفته و هزاران بار به بهانه های مختلف بیتهایی از آن را به خاطر آورده ام. هزاران بار بیتهایی از آن را از آدمهای مختلف شنیده ام. این شعر هزاران سلول مغز من را اشغال کرده است.

اگر “دیو و دد” را بر روی گوگل جستجو کنی 106 هزار نتیجه به تو برمی گردد که تقریبا همه آنها با این شعر مرتبطند. شعرهایی که با الهام از این شعر سروده شده اند. ترانه هایی که این شعر را ترنم می کنند. این شعر هم برای خواننده های لوس آنجلسی قابل خواندن بوده است و هم برای خواننده های صدا وسیما. این شعر زیباست. انسانی است. حتی اگر فارسی بلد نباشی وقتی این شعر را می شنوی قلبت فشرده می شود و روحت اوج می گیرد و خلاصه با آن ارتباط برقرار می کنی.

این ارتباط آنقدر قدیمی است که شاید حتی وارد ژن ما شده باشد. ما از وقتی به دنیا می آییم و قبل از آنکه فردیت پیدا کنیم و در نتیجه دیو و دد فردی، انواع و اقسام دیو و دد خانوادگی، محلی، اجتماعی، ملی و جهانی داریم. ما با دیو و دد زاده می شویم، رشد می کنیم، زندگی می کنیم و می میریم.

دیو و دد کیست؟

دیو و دد کسی است که از او احساس تنفر می کنی. کسی که ساعت دو صبح با مشت فشرده بیدارت می کند. کسی که ساعتها توی مغزت باهاش حرف می زنی و دعوا می کنی و برایش نقشه می کشی. کسی که یکدفعه می پیچد جلوی ماشینت یا بیخودی بوق می زند. کسی است که تو خط سبقت با سرعت شصت کیلومتر رانندگی می کند و اجازه سبقت به تو نمی دهد. کسی است که پشت سرش بدگویی می کنی. فرقی نمی کند که رئیس جمهور وقت باشد یا مادر شوهر خواهرت. دیو و دد کسی است که مقصرش می دانی. کسی که همراه سست عنصر است و در نتیجه سست عنصر بودن اوست که تو هنوز به مقصد نرسیده ای. دیو و دد همه کسانی هستند که از بودن آنها ملول گشته ای. همه کسانی که آنها را مانع بودن خودت در وضعیت “یک دست جام باده و یک دست زلف یار” می دانی. دیو و دد همان  محور شرارت جورج بوش است. دیو و دد کسی است که با نظر تو مخالف است. کسی که بد قولی کرده. کسی که غذای تو را آنجور که دوست داری نپخته است. دیو و دد هر کسی به جز توست. حتی همان یاری که زلفش در دست دیگر توست بعضی وقتها تبدیل به دیو و دد می شود. همرهی می شود پر شکایت و گریان. سست عنصر می شود. و باز هم شیرخدا و رستم دستان می شود آرزوی تو.

حالا فهمیدی دیو و دد چه کسی است؟ همه ما در زندگیمان دهها دیو و دد داریم.

ژان پل سارتر همه آدمها را دیو و دد می دانست:

Hell is other people

 

با دیو و دد چه کار می شود کرد؟ بستگی دارد:

یک سری آدمها دیو و دد روزمره و گذرا هستند که معمولا سعی می کنیم آدمشان کنیم. مثل کسی که اجازه سبقت به ما نمی دهد. در این حالت حتما باید از راست سبقت بگیریم و جولوش بزنیم رو ترمز تا حالش جا بیاد. ( آدم بشود.)

یک سری دیو و دد تاریخی هستند. مثل انگلیسها که ما را استعمار و اسثمار و استکبار و بطور کلی استفعال کردند و در نتیجه ما در عرصه جهانی عقب ماندیم. یا مثل پدر پدربزرگمان که اگر زمینهای فلان جا را نفروخته بود ما الان میلیاردر بودیم. یا مثل سعدی که به قول جلال آل احمد در حمله مغول به جای اینکه کاری جدی بکند گلستان را می نوشت. پشت سر اینها حرف بسیار می زنیم.

یک سری دیو و دد خانوادگی هستند. کسانی که هر روز باهاشان سر و کار داریم. کاریش نمی شود کرد. آنجا هستند. با آنها باید زندگی بکنیم. با اینها رو در رو دعوا می کنیم. فحش می دهیم. طعنه کنایه می زنیم. اخم می کنیم. نفرین می کنیم. تلافی می کنیم.

یک سری دیو و دد کاری هستند. در محل کار تقریبا همه دیو و دد هستند. از رئیس گرفته تا آبدارچی تا منشی شرکت همکار. برای اینها ترکیبی از همه موارد قبلی قابل استفاده است.

دسته آخر هم دیو و دد نامرعی هستند. آدمهایی که دقیقا نمی دانیم کی هستند و کجا زندگی می کنند. ولی می دانیم تاثیر بدی در زندگی ما داشته و دارند. آدمهایی که نمی خواهند ما خوشحال باشیم.

 

ما به دنبال کسی می گردیم که شبیه ما باشد. کارهای ما را آنطور که ما می خواهیم انجام بدهد. طوری که ما خوشمان می آید رانندگی کند. یا به عبارت دقیقتر ما از رانندگیش خوشمان بیاید. کسی که لباس پوشیدنش را تحسین کنیم. غذا خوردنش را بپسندیم. حتی وقتی بادی از خودش خارج می کند تو ذوقمان نخورد. بوی عرق ندهد. با ما بدخلقی نکند. ما را تایید کند. اگر چیزی می فروشیم مشتری ما باشد. اگر چیزی می خریم به ما تخفیف بدهد و هر چیز که به ما می فروشد ویژه باشد. حرفهای ما را آنطور که ما می خواهیم بفهمد. ما را آنطور که می خواهیم دوست داشته باشد. کسی که وقتی می رنجانیمش با ناز بگوید بیش مرنجان مرا برو و ما با سادیسم تمام آرزوی شنیدن اعتراض همراه با ناز او را بکنیم. ما آرزوی قند فراوان داریم. آرزوی آفتاب حسن و چهره مشعشع. کسی که این خصوصیات را ندارد آدم نیست. هر کسی که اینجوری نیست دیو و دد است.

 

مطالب مرتبط:
یارو آدم نیست
من این توپو نداشتم

مطالب مرتبط بعدی:
این خلق پر شکایت گریان

11 دیدگاه

  1. سلام
    واااااااااااااااای من چقدر مطلب از دست دادم!
    آدرس وردپرس تونو سابسکرایب کرده بودم!
    میگم چرا آپدیت نمیشه…!
    به هر حال خوشحالم که دوباره می تونم اینجا رو بخونم
    لایک

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *