دقیقا چه عامل یا عواملی باعث می شوند که احساس کنیم وقتمان دارد تلف می شود یا وقتمان در زمانی در گذشته تلف شده است؟ آیا حس تلف کردن وقت در دو سال پیش با حس وقت تلف کردن در زمان حال، ماهیتا متفاوت است؟ مثلا کسی ممکن است ادعا کند که نسبت به اتلاف وقتش در دو سال پیش واقف نبوده است یعنی نمی دانسته چه بلایی دارد سرش می آید. ولی کسی که می گوید الان وقتش دارد تلف می شود، قاعدتا از این موضوع با خبر است.
آدمها به دلایل مختلفی ممکن است احساس کنند که وقتشان تلف می شود:
الف- زمانی که کسی وقتش را به رایگان صرف کاری می کند. یا بعد از اینکه این کار را می کند می فهمد که پولی در کار نیست. یا میزان پولی که در قبال وقتش دریافت می کند به نظرش کمتر از چیزی است که باید باشد. به طور کلی وقتی بعد از انجام کاری به نتیجه مورد نظر نرسیم.
ب- وقتی کسی کاری را از روی ناچاری انجام می دهد. مثلا از روی ناچاری به دانشگاه می رود. یا از روی ناچاری مسافرکشی می کند.
ج- وقتی کاری که انجام می دهیم یادگیری و در نتیجه رشد به همراه نداشته باشد. کاری است تکراری و به مهارت خاصی هم نیاز ندارد. مثل تایپ این متن در صورتیکه فرض کنیم شخص دیگری آنرا نوشته و از من خواسته که آنرا تایپ کنم.
د- وقتی بعد از انجام کاری به نتیجه برسیم که آن کار اشتباه بوده است. البته لزوما اشتباه به معنی اتلاف وقت نیست ولی خیلی وقتها این احساس به آدم دست می دهد.
ه- وقتی می دانیم که کاری هست که باید انجام دهیم و وقتش را هم داریم ولی به هزار و یک دلیل (مثلا گشادی) آنرا انجام نمی دهیم.
و- وقتی کسی به ما بگوید که “داری وقتتو تلف می کنی!” در این حالت ممکن است حق با گوینده نباشد ولی احتمال اینکه حس اتلاف وقت سراغ ما بیاید زیاد است.
وقت تلف کردن بخشی کلیدی از زندگی همه ماست. به احتمال زیاد بدون آن تخیل، آزمایش و آفرینش اتفاق نخواهد افتاد. مسئله این نیست که وقت تلف بکنیم یا نکنیم. مسئله اینست که چگونه اینکار را انجام بدهیم.
من كه الان دارم خوب انجامش ميدم:D
سلام
خیلی لایک مخصوصا برای جملات نتیجه گیری 🙂