اعتراف به آفتابه دزدی

امروز توی کوچه با صحنه بسیار جالبی روبرو شدم. دو نفر داشتند به دنبال نفر سومی می دویدند و داد می زدند “دزد و بگیر!” من خودم را کنار کشیدم و دزد که جوان بیست و پنج شش ساله ای بود  با سرعت زیادی از کنار من رد شد، نفر بعد از من که دستش را دراز کرد دزد را بگیرد، یارو داد زد: “دروغ میگه!” و به دویدن ادامه داد. وقتی برگشتم دیدم که دست دزد یک کیسه نایلون حاوی چند تا بستنی چوبی است. دزد به همراه یکی از تعقیب کنندگان از کوچه خارج شدند. وسط کوچه تقریبا بیست نفر جمع شده بودند و درباره اینکه یارو فقط چند تا بستنی دزدیده است چیزهایی می گفتند و می خندیدند.

پیشگیری از آفتابه دزدی

فرض کنیم یارو واقعا چند تا بستنی سیصد تومانی دزدیده بود. فرض کنیم توی یکی از آن بستنیها مثل بعضی از فیلمهای هندی نقشه یک گنج مخفی نشده بود. فرض کنیم یارو بعد از خریدن بستنی، کیف کسی را ندزدیده بود. و فرض کنیم که یارو به هنگام تصمیم گیری برای دزدی می دانسته که توی کیسه نایلون چیز دیگری به جز چندتا بستنی چوبی نیست. از بیرون کیسه، محتویات آن حتی از فاصله چند متری به خوبی دیده می شد.

با این فرضیات اولین نتیجه ای که خیلی ها می گیرند، سیاسی اجتماعی است. اوضاع خیلی خراب شده و جامعه نا امن است. گرسنگی منجر به دزدی می شود. و بعد خاطراتی چند از دزدیده شدن کیف زن همسایه یا کیسه نایلون حاوی گوشت فلانی یا عابر بانک شخص دیگری به دنبال می آید و همه حضار، نگرانیها و ترسشان از وضع موجود را بیان می کنند.

نتیجه دیگر اینکه یارو شاید برای سرگرمی و از روی نداشتن تفریح این کار را کرده است. شاید با یکی از دوستانش سر دزدیدن چندتا بستنی شرط بسته بوده است. شاید می خواسته به خودش ثابت کند که می تواند دزدی کند. شاید این کار را از روی کنجکاوی انجام داده است. شاید یارو وبلاگ می نویسد و به دنبال ایده ای جذاب برای یک مطلب بر روی وبلاگش بوده است. شاید همه چیزی که من شاهدش بودم قسمتی از یک فیلم مستند بود که شخصی از یک گوشه و بدون اینکه دیده بشود، داشت فیلم برداری می کرد.

از کجا می توان دلیل واقعی بستنی دزدی آن جوان را پیدا کرد؟

من به همراه چند نفر از دوستانم در دوران دانشجویی، بعد از کشیدن یک نقشه نسبتا ساده و بودن هرگونه دوراندیشی و تحلیل عواقب کار، صندوق صدقات فروشگاه خوابگاه را دزدیدیم. الان که خوب فکر می کنم می بینم درست است که در آن زمان برای خریدن سیگار همیشه به پول نیاز داشتیم ولی دلیل اصلی دزدی ما بیشتر انجام یک کار هیجان انگیز و متفاوت بود تا دزدیدن مقدار کمی پول.

اگر نمی دانستید بدانید که حتی کوچکترین صندوق صدقه را با همان ورق فولادی و تکنولوژی امنیتی می سازند که بزرگترین گاو صندوق را. باز کردن در آن با یک پیچ گوشتی، توهمی بیش نیست. از همینرو مقدار کمی پول که به دست نیاوردیم هیچ، بلکه ظرف چند دقیقه از بلندگوی خوابگاه شنیدیم که حراست دانشگاه درهای خوابگاه را بسته است و اتاق به اتاق به دنبال سارقین می گردد. هیجان انگیزترین کاری که انجام دادیم این بود که صندوق کوچک را با حوله مرطوبی به خوبی تمیز کردیم و آنرا قبل از رسیدن مامورین به اتاقمان بر روی میزی توی راهرو خوابگاه گذاشتیم.

آفتابه دزدی بدترین کاری است که یک آدم می تواند بکند. نه به دلیل اینکه از نظر قوانین اخلاقی کار نادرستی است، بلکه به این دلیل که هیچ کسی با یک آفتابه دزد حس همدردی ندارد. کسی که دزدی بزرگی می کند به اختلاص متهم می شود. یا ورشکستگی. یا می گویند چکش برگشت خورده است. به مشکل برخورده است. ولی حداقل مجبور نیست به خاطر چند تا بستنی توی گرما با سرعت زیادی بدود. به کسی که چکش برگشت می خورد، دزد نمی گویند. به کسی که از شما پول می گیرد که برایتان یک وب سایت بسازد و بعد از مدتی تلفن شما را دیگر جواب نمی دهد، هم همینطور. آیا کسی که دو ساعت دیر سر قرار می آید دزد است؟ مگر وقت کسی را نمی توان دزدید؟ مگر وقت طلا نیست؟ چرا من نمی توانم توی کوچه دنبال آدمهای متشخصی که به روشهای فوق الذکر از من دزدی می کنند بدوم و فریاد بزنم “دزدو بگیر!”؟ چرا کسی توی خیابان دنبال لیندزی لوهان نمی دود؟

لیندزی لوهان متهم به دزدی فرمول اسپری برنز کننده پوست، من این عکس را دزدیدم

بیشتر نرم افزارهایی که بر روی کامپیوتر من نصب شده است از جمله مایکروسافت ویندوز، دزدی است. ولی به احتمال زیاد شما دزدی صندوق صدقات را کار به مراتب زشت تری می دانید و ممکن است حالا که از داستان دزدی من با خبر شده اید دیگر هرگز وبلاگ من را نخوانید. آیا دزدی از شرکت مایکروسافت کمتر از دزدی از بقال سر کوچه نادرست است؟

به همین دلیل و دلایل دیگر که خجالت می کشم آنها را اینجا بنویسم، من با آفتابه دزدها احساس هم دردی دارم. احساس می کنم باید یک کتاب هم بنویسم با عنوان “امکان- سی کار که به جای آفتابه دزدی می توان کرد” و بعد پانزده گزینه را اختصاص بدهم به کسانی که از روی ناچاری آفتابه دزدی می کنند و پانزده گزینه هم برای کسانی که برای سرگرمی و ترشح آدرنالین دست به این کار زشت و ناپسند می زنند.

تا انتشار کتاب فوق شما می توانید کتاب “امکان- سی کار که به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی می توان کرد” را به رایگان دریافت کنید و بخوانید.

 

مطالب مرتبط:

خروج من از منزل به قصد تکدی و بازگشتم از میدان انقلاب

یک دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *