سفر با اعداد

ما 6 نفر بودیم. شب اول را در روستای ناندل در ارتفاع 2300 متری خوابیدیم. روز دوم بعد از 8 ساعت کوهپیمایی به جانپناه تخت فریدون در ارتفاع 4400 متری رسیدیدم. شب را در جانپناه خوابیدیم. من توی کیسه خواب 19- درجه. روز بعد ساعت 6 صبح به سمت قله حرکت کردیم. به ارتفاع 5100 متری که رسیدیم هوا به قدری خراب شده بود که مجبور شدیم برگردیم. در مدت کمتر از 1 ساعت بیشتر از 10 سانتی متر برف بارید.

دوباره به جان پناه برگشتیم. اتاقی با دیوارهای سنگی و سقفی آهنی که در سال 1353 برای زنده نگه داشتن یاد 2 دانشجو که در صعود به دماوند مرده اند، ساخته شده است.

 

بازگشت از ارتفاع 5100 متری قله دماوند

روز بعد ساعت 8 صبح به سمت روستای گزانه حرکت کردیم. بعد از 14 ساعت کوهپیمایی رسیدیدم به روستای گزانه در ارتفاع 1700 متری. با یک کوله پشتی سنگین. کوله پشتی من 18 کیلوگرم بود.

در این سفر مردی همسفر ما بود که 28 بار به قله دماوند صعود کرده بود. مرد دیگری را دیدیم که 60 سال داشت و تا به حال 40 بار صعود کرده بود. از جبهه های مختلف.

تا حالا در هیچ سفری اینقدر با اعداد سر و کار نداشته بودم. “شما برای چندمین بار به دماوند صعود می کنید؟” یک سؤال عادی و رایج در این سفر بود. ولی چرا؟ چرا من با 73 کیلوگرم وزن در این آپارتمان 69 متری باید این خزعبلات را برای 273 تا دوست بر روی فیس بوک به اشتراک بگذارم که 4 نفر لایک بزنند؟

یک عدد طبق تعریف ویکی پدیا شیئی ریاضی است که برای شمردن، برچسب زدن و اندازه گیری بکار برده می شود. و ظاهرا بیشتر از 5000 سال است که ذهن آدم را به خودش مشغول کرده است. ما با عدد زندگی می کنیم. با عدد نفس می کشیم. با عدد می خوابیم. با عدد بیدار می شویم. درآمد، دارایی، قد و وزن، تولید ناخالص ملی، قیمت دلار، ارتفاع کوه دماوند، دفعات صعود، رکورد دو صد متر، دارایی بیل گیتس، کالری کباب کوبیده و تعداد کلمات این نوشته، همه و همه با یک عدد اندازه گیری و بیان می شوند.

در اینکه اعداد به پیشرفت بشر و راحت تر شدن زندگیش کمک کرده اند، شکی نیست. یعنی جایی که اعداد کارشان را برای شمردن و اندازه گیری انجام می دهند. مشکل از آنجایی شروع می شود که از اعداد برای برچسب زدن استفاده می کنیم. به عبارت دیگر سعی می کنیم که از یک ابزار کمی برای بیان یا درک خصوصیات کیفی استفاده کنیم. نفر اول کنکور. 20 میلیارد دارایی. 300 بار صعود به دماوند. اولین تولید کننده سوسیس در ایران. و الخ.

هر شخصی با شنیدن عباراتی که در آنها عدد نقش برچسب زدن را ایفا می کند برداشت متفاوتی می کند. آنها را خوب یا بد ارزیابی می کند. بیشتر اوقات (یا شاید همیشه) برداشت ما از اعدادی که می شنویم با واقعیت فاصله زیادی دارد. بیشتر وقتها معنای اعداد وابستگی زیادی به یک context دارد که آنرا نادیده می گیریم.

خیلی وقتها بدون اینکه دلیلش را بدانیم برده تغییر یک عدد می شویم. مثل کلکسیونری که تعداد ماشینهایش را زیاد می کند. یا تعداد کشورهایی را که به آنها سفر کرده است. یا تعداد کسانی را که با آنها خوابیده است. یا تعداد صفرهای حساب بانکیش را. یا تعداد صعودهایش به قله دماوند را. یا تعداد کتابهایی که نوشته است را. یا تعداد نوشته های این وبلاگ را. من قصد ارزش گذاری روی هیچ یک از این کارها یا کارهای دیگری را که کلکسیونرها انجام می دهند، ندارم. هدف من اینست که بگویم بین اندازه گیری و برچسب زدن با یک عدد، مرزی است باریک تر از مو. مرزی که خیلی وقتها نادیده گرفته می شود.

می خور که ز دل کثرت و قلت ببرد

واندیشه هفتاد و دو ملت ببرد

پرهیز مکن ز کیمیایی که از او

یک جرعه خوری هزار علت ببرد

خیام

 

3 دیدگاه

  1. سلام علی آقا
    این متن برای من خیلی ارزشمند بود. چون من داشتم از حسادت می ترکیدم. موضوع اینه که برادرم 9 کیلو کم کرده. و من هم یک و نیم ماه پیش 12 کیلو کم کردم . اما توی این یک و نیم ما نه تنها ثابت موندم که حتی زیر زیرکی 2 سه کیلو هم اضافه کردم. این در صورتیه که فکر می کردم کار خیلی شاقی کردم و خیلی به خودم افتخار میکردم. این موضوع باعث ناراحتیم شده بود و می خواستم بمیرم از فرط غم

    اما این پست از وبلاگ شما پیام خوبی بود
    باعث شد یه جور دیگه به این موضوعات نگاه کنم
    ممنون

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *