شیدا در مطلب طیران آدمیت قسمت اول پرسیده است “خواننده های وبلاگتون همچنان منتظر قسمت دوم باشند یا اینکه قصد نوشتنشو ندارید؟”
راستش را بخواهید نظم و ترتیب زیادی در کارهای من از جمله نوشتنم وجود ندارد. من لیستی از “مطالب مرتبط آینده” ندارم که برای نوشتن به آن مراجعه کنم. ممکن است بپرسید چرا در آخر بعضی مطالب چنین چیزی را اضافه می کنم؟ دلیل اصلیش اینست که بعد از نوشتن یک مطلب احساس کرده ام که آن مطلب یک چیزی کم دارد. که باید در تصویر بزرگتری قرار بگیرد. که آن مطلب ممکن است من (یا خواننده) را به امکانهای مجاور دیگری ببرد.
بیشتر مواقع مطلب مرتبط آینده ای که در زیر یک نوشته عنوانش را می نویسم، در ذهنم آماده ندارم. بیشتر شبیه یک حدس است. یک جای خالی. یک پستو. یا یک کانال توی دیوار یا زیر زمین. ممکن است روزی مورد استفاده قرار بگیرد. ممکن است برای همیشه خالی بماند. بعضی وقتها هم “مطلب مرتبط آینده” تنها یک مؤلفه ( یا المان یا شیء) است در حد یک عنوان. چیزی برای متصل کردن دو مؤلفه دیگر. بر روی سیستم این وبلاگ. یا زندگی من. یا ذهن خواننده. چیزی است در حد یک گیره. یا یک دستاویز. برای جلوگیری از غرق شدن در خزعبلات یک نوشته خاص یا چندین نوشته یا همه نوشته هایم.
دقت نکردم! “مطالب مرتبط آینده” هیچ توقع یا انتظاری را ایجاد نمیکند و لزومی ندارد کسی منتظر بماند.
دوستی دارم که هروقت وبلاگ شما را میخوانم به یاد او میافتم. خیلی غرغر میکرد، دانشگاه و سیستمش را دوست نداشت، به خاطر پدر و مادرش آمده بود، به خاطر ندارم با او در مورد مسائل اقتصادی صحبت کرده باشم، درسهایش را چندین بار میافتاد تا پاس کند (اگر هم واقعا از درسی متنفر بود، از من میخواست که به جایش امتحان دهم.)، شب امتحان درس نمیخواند (نقاشی میکشید، سوت میزد و نیمههای شب امتحان به سراغ بچهها میرفت تا از آنها جزوه بگیرد!).
او را به خاطر اینکه سیم طویلی خریداری کرده بود تا سیمکشی تلفن را از آنسوی ساختمان خوابگاهمان که در بیرون از دانشگاه قرار داشت به آنسوی دیگرش ببرد و با آن به اینترنت وصل شود، به خوابگاهی که درون دانشگاه بود تبعید کردند.
تختش تاناکورای بی در و پیکری بود که یادم نمیآید آن را بیشتر از یکی دو بار مرتب دیده باشم. ملحفهای سوراخ شده، ناشی از بازی با مواد محترقه…! خلاصه اینکه مثل شما متفاوت بود. من و خیلیها او را به خاطر این تفاوتهایش دوست داشتیم اما گاهی وقتها حوصله من را سر میبرد! 🙂
جواب شما هم مثل دوست من، متفاوت بود چون فکر میکنم اکثریت در پاسخ به سوال من مینوشتند “در اولین فرصت مطلب را کامل خواهم کرد!” شاید اکثریت میترسند که خوانندگانشان را از دست دهند اما شما نمیترسید!