تامسونیزیشن، آگهی تفصیلی جذب مدیر برنامه، دانشجوی نرم افزار شریف و بیشتر در

برنامه سوم پادکست گپ با علی سخاوتی. خیلی ممنون که تماس می گیرید.

لطفا تماس بگیرید. دوشنبه ها 4 تا 6. 23584858

photo (3)

10 دیدگاه

  1. محمد از ابهر عالی و بود
    در شروع صحبتش اصلا انتهاش قابل پیشبینی نبود.
    با صحبت های علی مراد کلی خندیدم!
    مصاحبه باهاش خیلی مفید و آبدار و خوشمزه بود!
    یه چیزی که من به ذهنم رسید در مورد کتاب امکان و نقدی که بهش داشتم این بود که فقط بچه های خیلی باهوش هستند که با خوندن کتاب امکان شما سردرگم نمیشن
    در حقیقت کسایی که هوش معمولی دارند با خیلی از حرفها و کتاب شما به شدت سردرگم میشن .
    شاید چون از حرفاتون بیشتر آدم میفهمه چه کار نباید بکنه در حالی که کسی که نمیدونه چه کار باید بکنه چه کار نکردن به کارش نمیاد .

    1. خیلی ممنون از کامنت شما درباره پادکست
      و ممنون از نقد شما درباره کتاب امکان
      من هم کمی گیج شدم
      شما خودتان را جزو کدام دسته می دانید؟
      دوست دارم بدانم اگر خیلی باهوش هستید از سردرگمی آنهاییکه هوش معمولی دارند چگونه مطلع شدید و اگر هوش معمولی دارید از سردرگم نشدن آنهایی که خیلی باهوش هستند. باز هم ممنون

      1. حقیقتش من قبلا فکر میکردم خیلی باهوشم ولی به مرور متوجه شدم هوش متوسطی دارم.
        علتشم این بود که تا چند سال پیش با خوندن یا شنیدن نوشته ها و فایلهایی مشابه حرفهای شما سریع تصمیم میگرفتم یه تغییر اساسی تو زندگیم بدم و اغلب تغییراتی که میدادم از جنس کنار گذاشتن یه کار یا یه عادت بود. بعد ازون آدمهایی اطراف دیدم که رفتارشون نشون میداد باهوشن و اونها هم همون کتابها و فایلها رو استفاده کرده بودند ولی سردرگمی که من داشتم اونا نداشتند .بعد از مقایسه ی خودم با اونها دیدم اونا دو دستن. دسته ی اول اونایی که باهوش تر از من بودند و توانایی تحلیل حرفایی که میشنیدند رو داشتند در حالی که من خیلی تحلیل نمیکردم و فکر میکردم وو عجب حرفی !و سریع عمل میکردم .
        دومین دسته هوش متوسطی داشتند ولی انقدر کار و هدف تو زندگیشون داشتند که کارایی که قرار بود از زندگیشون حذف کنند مثل علف هرز بوده. به همین خاطر حذف اون کارا بهشون کمک کرده بود ولی من کارهایی که از زندگیم حذف کردم اصل زندگیم بودن و با حذفشون یه دفعه خالی شدم و سردرگم..ولی بعد تجربه نشونم داد وقتی هیچی تو زندگیم نداشته باشم و خالی باشم فرصتی واسه پیدا کردن چیزایی که دلم میخواد و ندارم …
        نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه؟

        1. دسته ی سومی هم هستند که کامنت دومی شما را می خوانند و یاد افکار پریشان گذشته ی خویش می افتند و لبخند می زنند.
          افراد این دسته خودشان را باهوش ترین افراد می دانند البته زمانی که از هوش خود استفاده کرده و بهره ی عملی می برند و نه زمان هایی که هوششان کاری جز نظریه پردازی نمی کند

  2. من هنوز گوش ندادم، ینی شروع کردم به گوش دادن، ولی خب ادامه ندادم، مطمئنم که اگه خودم زنگ نزده بودم خیلی زود همه شو گوش داده بودم، حالا به هر حال یه روزی گوشش میدم (بشمارید فعل گوش دادن چند بار صرف شده است در این جملات!؟ 🙂 )

    اگر که مشکل فنی ای موجود نبوده باشه، با احتمالی نزدیک به یک، مکالمه ی ما هم ضبط شده، و من لازمه که یه نکته ای بگم در موردش تا وجدان دردم ساکت شه!

    از نظر اینجانب
    کتاب برای تاثیر گذاشتن است اگر نه فلسفه ی وجودیش زیر سوال است
    و من برای تاثیر پذیرفتنم اگر نه سنگم
    تاثیر کتاب امکان روی خودم را تا به امروز خوب و مثبت ارزیابی کرده ام، ممکن است یک روزی خلاف این را نتیجه بگیرم، و اون روز تنها کسی که مسئول انتخاب من بوده است خودم هستم
    پس من همچنان و همواره کتاب و نویسنده ی این کتاب را شاکر و ستایشگرم
    🙂

    ————————————————————-
    یه سوالی هم ذهن منو یه کوچولو درگیر کرده و اون اینه که
    مدیر برنامه ی خوب، عایا میتونه یه نظافتگر خوب باشه،یا میتونه یه کشیر خوب باشه یا یه کله پز خوب!؟
    🙂

    ————————————————————

    خیلی مرسی به خاطر اینهمه هیجان انگیز بودن این وبلاگ و تمام محتویاتش
    🙂

  3. چند تا نکته رو دوست دارم اینجا بنویسم:
    نکته اول:
    ببینید من از همون اولین پادکستی که از این وبلاگ دانلود کردم خیلی دوست داشتم برخورد آدما ها رو تویه مسائل مختلف ببینم چون به نظر من هر شخصی برایه خودش یک دنیایه درنتیجه اگر آدم بتونه از هر کدوم از این دنیاها یک چیز برا خودش برداره برایه یادگیری و رشد خودش قدم بزرگی برداشته
    نکته دوم:
    در تناقض با نکته اول من آدمی هستم که تعداد دوستام انگشت شمارن، تویه شبکه های اجتماعی تقریبا میشه گفت هیچ دوستی ندارم، اکثر اوقات وقتم با کتاب و خوندن وبلاگ ها و مطالب تخصصی رشته خودم میگذره و فعلا یک مدتی هست که بیکار شدم درنتیجه تعاملاتم با افراد غیر خانواده خیلی کمه .البته خیلی این علاقه رو در خودم نمی بینم که بخوام تلاش کنم و با بقیه ارتباط برقرار کنم، یک مدت به ذهنم زده بود برم تو آموزشگاه ها و تدریس کنم این طوری مجبور میشم با بقیه تعامل داشته باشم ولی چون علاقه ام به تدریس صفره درنتیجه این مورد رد شد، از اونجایی که دیدم تویه مصاحبه آخری به اون آقای شریفی قول دادید که بهش کتاب معرفی کنید، میشه به منم یک کتاب معرفی بکنید تا بتونه مهارت ارتباط با آدما رو آموزش بده.
    نکته سوم:
    یک موضوع پیشنهادی هم داشتم اینکه آدما بیان در مورد ضرورت وجود داشتنشون صحبت کن. مثلا در مورد خودم علی رغم همه تلاش هایی که تا حالا داشتم هنوز نتونستم بفهمم که من تویه این دنیا بهر چه کاری اومدم، یعنی چه مشکلی تویه این دنیا هست که وجود من ضرورت پیدا کرده و من باید می بودم. با توجه به اینکه تا حالا نتونسم هیچ کاری مهمی انجام بدم.
    یا مثلا وقتی آدمای مسن رو میبینم که تویه یک زندگی روتین گیر کردن و فقط باید صبحشون شب بشه و شبشون صبح، همیشه این سوال تو ذهنم میاد که چرا ما باید این قدر عمر کنیم که تویه یک همچین وضعیتی دست و پا بزنیم.

    1. از کامنت مفصل شما ممنونم و خوشحالم که دنیای همه آدمها برای شما جالب و آموزندست
      شاید کتاب آیین دوست یابی یا How to win friends and influence people نوشته دیل کارنگی به شما کمک کنه. این کتاب خیلی معروفه و خیلی راحت می تونید هم نسخه فارسی و هم نسخه انگلیسیش رو روی اینترنت پیدا کنید.
      هر کسی می تونه درباره موضوع انتخابی خودش توی این پادکست حرف بزنه. شما هم مثل بقیه دعوت هستید.

  4. لطفاً اگر امکانش رو دارید سعی کنین حجم فایل رو کم کنید. یک مکالمه تلفنی با توجه به پایین بودن کیفیت خود خط تلفن در ایران (پهنای باند صوتی زیر ۵ کیلوهرتز) لزومی نداره با این کیفیت ریکورد بشه.

  5. یعنی چی؟ دانشجوی شریف؟ مدرک گرا بودن و مکان گرا بودن دردیست که یقه ی مدعیان راستین را هم رها نمی کند.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *