این شرایط

در این شرایط: آشفته از هر چیزی که بالا می رود،یا پایین می آید مثل فواره آب. از هر چیزی که آویزان است مثل دستی از کتف. از هر چیزی که کج است یا راست، مثل تیر چراغ برق. از هر چیز کوتاه مدت، مثل خواب ظهرگاهی. از هر چیز بلند مدت، مثل هضم یک غذای سنگین. از هر چیزی که درون چیز دیگری فرو می رود، مثل قاشقی در سوپ. آشفته از هر چیز آهسته و از هر چیز پیوسته. از هر جریانی. از هر چیزی که می جهد یا می پرد یا می خزد، مثل لاستیکی بر روی آسفالت. آشفته از هرتکانی. آشفته از هر ثباتی. از هر خشکی. از هر خیسی، مثل چاله آبی. آشفته از هر چیز سرپختی، مثل گوشتکوب. آشفته از هر چیزی که سفت می شود، هر چیزی که شل می شود، هر چیزی که می چسبد، هر چیزی که می افتد.

10 دیدگاه

  1. ای تو روحت سخاوتی چقدر آدمو میخندونی  ……یکبار هم که ما خواستیم خودمونو بکشیم و از یه زاویه دیگه به مساله نگاه کنیم ولی نشد .خیلی سخته با این توصیفات فقط میشه به یه چیز فکر کرد.

  2. من به تجربه فهمیدم هر وقت در شعری؛ فیلمی… دودل بودم که آیا اثر همان که می‌نماید را می‌خواهد بنمایاند یا آنکه آنچه در ذهن من به صورت ناخودآگاه نمایان می‌شود؛ مطمئن می‌شوم خالق اثر آن تصویر ناخودآگاه را به صورت ارادی در اثر جاساز کرده
    (easter egg)
    و اتفاقی در کار نیست. در این شعر هم آ ل ت مردانه و صفاتش در ناخودآگاه خواننده شکل می‌گیرد

  3. یعنی عاشق شعرهاتم. به خصوص دوتاش هر از چندگاهی میاد توی ذهنم. یکی به روی ماشین ها، یکی هم اون که د مورد تپه ی گه تاریخ بود

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *