این نامه قرار بود چند ماه پیش خطاب به مدیریت بیمارستان ب نوشته شود. زمانیکه مادرم را یک پنجشنبه عصر به اورژانس بیمارستان ب بردیم و پزشک بیمارستان با دیدن نوار قلب مادرم به دروغ به او گفت که دریچه های قلبش منظم کار نمی کنند و بهتر است شب را تحت نظر متخصص توی بیمارستان بماند. مادرم با شنیدن این خبر از حال رفت و ما هم – در شرایطی که خودتان می توانید حدس بزنید- با بستری کردن مادرم در بخش سی.سی.یوی یکی از گرانترین بیمارستانهای تهران موافقت کردیم. البته بعد از واریز چهار میلیون تومان علی الحساب.
آن شب و فردای آن شب اثری از آقای دکتر متخصص که قرار بود مادرم با قلب و دریچه های نامنظمش تحت مراقبت او باشند، پیدا نشد و من که (زیادی) پیگیر موضوع شدم یکی از پرستارها آهسته گفت که این امری طبیعی است و پزشک اورژانس برای هر بستری از بیمارستان پورسانت می گیرد.
بعد از نوشتن نامه کتبی اعتراض به مدیریت بیمارستان که ظاهرا توی سطل آشغال انداخته شده شروع کردم به فحش دادن. زیر لب تا زمانی که توی بیمارستان بودیم و روی لب وقتی از بیمارستان بیرون آمدیم. شما را نمی دانم ولی من بعضی وقتها که نمی دانم چکار باید بکنم فحش می دهم.
بعدا که خوب فکر کردم دیدم بهتر است از نوشتن نامه خطاب به مدیریت بیمارستان ب صرف نظر کنم. هر چه باشد آن بیمارستان هم یک بنگاه اقتصادی است و گردانندگانش همان دغدغه های اقتصادی را دارند که کبابی محل دارد و در همان سیستم اقتصادی رقابت می کنند که وارد کنندگان گوشت منجمد.
بی خیال نوشتن این نامه شدم تا امروز. با وجود اینکه چند هفته پیش دوست عزیزم ماجرای به اورژانس بردن دختر یکساله اش را برایم تعریف کرد و اینکه پزشک اورژانس به او گفته بود که ابتدا از اتاق بیرون برود، دخترش را ساکت کند و بعد او را برای ویزیت به اتاق دکتر ببرد. دختر یکساله ای که دچار تشنج شده است. و یک سلسله اتفاق دیگر (ناشی از سهل انگاری انسانی) که به راحتی می توانند زبانم لال موجب مرگ آن دختر یا هر آدم بیمار دیگری بشوند.
باز هم بی خیال نوشتن این نامه شدم. چرا که من خودم آنجا نبودم که ببینم و هر داستانی یکسوی دیگر هم ممکن است داشته باشد و آدم بهتر است فضای مجازی را با اینجور چیزهای واقعی مخدوش نکند.
بی خیال نوشتن این نامه شدم تا امروز.
امروز هم حتی بعد از اینکه خبردار شدم جراح دندانپزشک برادرزاده ام برای جراحی دندان عقلش، چپ و راست را اشتباه کرده و چند ساعت بعد از یک جراحی سخت طولانی متوجه این موضوع شده است، باز هم بی خیال نوشتن این نامه ماندم. هر چه باشد جراح هم آدم است و آدم جایزالخطا.
تا اینکه خبر زیر بدستم رسید:
مادر بچه ها ساعت 1:30 امروز به مطب پزشک متخصصی مراجعه کرده، حق ویزیت پرداخت کرده و به همراه 40-50 نفر دیگر به انتظار نشسته اند تا کی نوبتشان بشود. مادر بچه ها ساعت 8:30 موفق به زیارت پزشک فوق شده است که کلا یک دقیقه هم برای او وقت صرف نکرده. اهمیت ندادن به وقت و سلامت و انرژی و جان و روان و وجود 40-50 نفر آدم نه توجیه اقتصادی دارد و نه من می دانم چنین سیستم نوبت دهی را در عصر اطلاعات و ارتباطات و موبایل اپ و پرداخت آنلاین و غیره چگونه درک کنم.
یک جک قدیمی هست با این مضمون:
روزی مادری پسرش را نزد طبیب می برد با این شکایت که: آقای دکتر پسرم خیلی شیطنت می کند. برادر خواهرهایش را مرتب کتک می زند. همه وسایل خانه را شکسته است. شیشه های همسایه ها را هم همینطور. همه اهل محل از او در عذابند. با بچه های محل دائما دعوا می کند. معلمهایش را در مدرسه اذیت می کند و …
آقای دکتر به مادر رو می کند و به او می گوید شما برید توی اون اتاق روی تخت دراز بکشید.
مادر متعجب به دکتر می گوید که آقای دکتر ولی پسرم مشکل داره…
آقای دکتر پاسخ می دهد که بله می دانم ولی برای این پسر “دیگه هیچ کاری نمیشه کرد.” تنها کاری که میشه کرد اینه که مادر این پسرو ….
مادر بچه ها زمانی به خانه رسید که نوشتن این مطلب تقریبا تمام شده بود و دلیل انتظار طولانی در مطب متخصص پوست را این نکته می دانست که آقای دکتر ابتدا زمانش را صرف تزریق ژل و بوتاکس می کند برای بیمارانی که 600-700 هزار تومان می پردازند و بعد به ویزیت بیمارانی می پردازد که دغدغه ای به جز تغییر چهره دارند و فقط 40 هزار تومان پرداخته اند.
باز هم به این بهانه که این بار هم قضیه اقتصادی بوده و جناب متخصص پوست هم همان دغدغه ای را دارد که کبابی محل و واردکنندگان گوشت منجمد، خواستم بی خیال منتشر کردن این نامه بشوم. از طرف دیگر وقتی می بینم کبابی محل یا حتی مسافرکشها در این شهر ترافیک زده، به کمک فناوری به وقت مشتریانشان احترام می گذارند و سرویس بهتری نسبت به 2 سال پیش ارائه می دهند، بیشتر به این نتیجه می رسم که با این جماعت اطبا “دیگه هیچ کاری نمی شود کرد.”
بدون احترام
علی سخاوتی
مرداد 1395
باسلام
من تو یک بیمارستان خصوصی کار میکنم..متاسفانه پزشکی تبدیل به یک بیزنس شده که صاحبان این تجارت فقط با دیدگاه کسب درامد به شغلشون نگاه میکنند.این پول ها کجا خرج میشه؟عمدتاً صرف تفریح در خارج از کشو ر و عیاشی های بچه هاشون(بابت واژه عیاشی عذر میخوام ولی بهتر ازین کلمه نداشتم)
مریضای بیچاره گاهی برای پرداخت این پول ها مجبور میشن ماشینشونو خونه شونو فرش زیرپاشونو بفروشن…
بارها دیدم برای ترخیص جنازه بیمارشون مجبور شدن به این کارا..واقعا دردناکه
درمورد ویزیت هم که فرمودید کاملاً درسته.یک شاخصی هست ب اسم میانگین زمان ویزیت بیمار که در ایران خیلی پایین هست . وزارتخونه برای بالا بردن این شاخص میاد عد و رقم جمع میکنه تا سنجش کنه و بیمارستان هم که الی ماشاء الله توانمد هستند در سند سازی و ساخت ارقام عجیب
از وقتی که طرح تحول نظام سلامت اومده که اوضاع خیلی متحول تر هم شده به صورت معکوس
حالا این وضع بیمارستان های خصوصی هست تو بیمارستان های دولتی که اینقدر ازین داستان ها شنیدم که میشه باهاش چند تا کتاب خنده دار نوشت
تنها چیزی که میشه گفت این هست که خدایا کسی رو روونه بیمارستان نکن تا محتاج تیم درمانی نشن!
اینم بگم که برای نشان دادن رشد و متحول شدن به همون شاخص ها استناد میکنند که نشون میده بعضی از شاخص های ما حتی از بیمارستان جان هاپکینز هم بهتره!!!!
یه هم چین آدمای خوبی هستیم ماها
از این اقبال بدتر نمیشود که در وبلاگ وزینی سراسر مطالب نغز و شیرین واز معدود محتواهایی که قبل از انتشار توسط دو کارشناس حقوقی وجرایم رایانه ای چک میشود تا سهوا کلمه ای خطا نباشد . فقط یک فحش بیرون می آید آنهم درست وسط فرق سر ما . به هر حال چند نکته :
1- مسولین محترم بعد از برسیهای همه جانبه و کارشناسانه وتلاش شبانه روزی وقتی در حل مشکلی مانند ترافیک- آلودگی هوا -توفیقی نمی یابند ،چاره کار را در عزم ملی می یابند( یعنی چند میلون نفر در اقصی نقاط کشور کار و زندگی خود را رها وتماما به حل آن مشکل خاص بپردازند ).که خوشبختانه در امر پرورش نیروی متخصص پزشک این گوهر نایاب ( عزم ملی) به منصه ظهور رسیده وبالغ بر نیم میلون داوطلب مشتاق خدمت ،بانضمام خانواده آنها و معلمین و مدرسین کلاسهای کنکورو پشتیبانان و…. چند میلیون نفری میشوند . خواهشا به عزم ملی فرصت دهید با همین فرمان پیش رود تا مشکل کمبود پزشک حل و الگوی حل سایرمشکلات شود و این گروه عظیم را سر خورده نفرمایید
2- نوبت دهی این همکار محترم سیستم
Maslow turn rating
می باشد.که مراجعان بالای هرم (از نظر درامد و نوع درخواست )در اولویت قرار میگیرند .که در گواهینامه آقای دکتر که در اتاق انتظار نصب شده ،قید گردیده است .که مراجعین آن را مطالعه و می پذیرند واگر به دلیل ضعف زبان انگلیسی برخی از مراجعین موضوع را متوجه نشده اند نگران نباشید با کمال خرسندی یادگیری زبان انگلیسی نیز از معدود اموری است که عزم ملی با تاسی از ابوریحان بیرونی تبلور یافته وفقط اندکی صبر که صبح سحر نزدیک است .
3- یکی از علت های معطلی مراجعان این همکار . شرکت آقای دکتر در وبینارهای تخصصی آنلاین حین کار میباشد که این موضوع را مراجعان داخل مطب(سرکشی گاه و بیگاه آقای دکتر به گوشی هوشمند خود ) تصدیق میکنند وهمچنین با مراجعه به اینترنت شاهد ریشه کن شدن کنگره های جراحی با چاقو و سلول های بنیادی میباشید .آیا پیشنهاد این شیوه آشنا نیست و پیشرفتی نسبت به دو سال پیش احساس نمی شود
4- عذر خواهی ما را بپذیرید ولی به دلیل تماشای بیش از حد کارتون رابین هود در کودکی ،این خصلت در اعماق وجود ما نهادینه شده وبه تجربه برایمان ثابت شده هر کسی که پایش به پذیرش برخی از بیمارستانها میرسد ،حتما دستش هم به دهانش رسیده .وغیرت رابین هودیمان حکم میکند که اندکی از این ثروت را اگر نگویم در بخشهایی از کره زمین که در ساحل از شدت فقر لباسی بر تن ندارند (بنی آدم اعضای..)، لاقل در روستاهای شمال خودمان بین فقرا تقسیم کنیم .
5- این همکار محترم نه فقط یک دقیقه ای که نسخه مینویسند صرف مراجعین میکنند . بلکه چندین دقیقه با مشاهده با دوربین مدار بسته به سالن انتظار متوجه میشوند که همگی به لطف خدمات نسل سوم وچهارم دقیقا مشغول همان کاری هستند ،که اگر در منزل یا حتی محل کار خود بودند. و ثانیه ای وقت تلف شده ندارند .حتما میپذیرید رفتن به دکتری که شش ماهه نوبت میدهد و یک روز باید در اتاق انتظار بنشینی کلاس بیشتری دارد.بخصوص که خیلی ها پول می دهند تا چیزی غیر از حقیقت بشنوند. به قول خودتان حقیقت لاغر و سیه چرده است که برای خیلی ها جذاب نیست.
6- شاید علت شلوغی مطب این همکار این باشد که برخی از همکاران کم کاری می کنند وتمام وقت خود را مصروف “همه چیز در باره یک چیز ” نموده اند و سایر همکاران بایستی به خیلی چیز دیگر بپردازند.تازه آن همکار همان یک چیز ناقابل را نیز به سرانجام نرسانده که باعث شده اهمیتش در زندگی خیلی ها از ده درصد به نود درصد برسد وباعث رشد آمار طلاق شود که مدیر محترم سازمان ثبت احوال با تمام علاقه ای که به ارائه آمارهای صعودی دارند روزه سکوت اختیار نمایند.
جالبه ما تنها کشوری شاید باشیم که همه ی مردمش حسرت جراح بودن را می خودند.
هیشکی شغلشو دوست نداره.
این بیماری مزمن شده. !!
در راهرو بیمارستان چند کشور جهان جملات زیبایی به چشم میخورد:
۱.آمریکا: بهتر از گذشته باز خواهی گشت.
۲.هلند: با نیروی علم به جنگ درد آمدیم٬ پس نگران نباش.
۳.انگلیس: شغل ما آبروی ماست و هدف ما درمان توست.
ایران: هر گونه توهین به کادر بیمارستان٬ هشتاد ضربه شلاق و سه سال زندان مجازات دارد به همراه جریمه نقدی!!!
متاسفانه متاسفانه این قشر بیشعور و بی ادب رو جزو بالاترین پرستیژ های کشور میدونن مردم
طرف یذره خرخونی کرده پزشکی قبول شده و تخیلی تخیلی رفته شده پزشک
حالا دیگه همه رو از بالا به پایین نگاه میکنه مرتیکه
اینجاست که میگن رتبه ی کنکور شخصیت نمیاره و فقط یه عدده و هیچی شمارو از قبیل شخصیت و ادب و پایبندی به خیلی از مسائل و …رو مشخص نمیکنه و چقدر لذت میبرم از کتاب (امکان) وقتی این مدل حیوانات رو میبینم که با وجود درس خوندن ذره ای انسانیت ندارند.
بی ادبی به تمام پزشکان جامعه نشه…پرشک ها مثل روحانیون هستن و اکثرشون آدمای درستی نیستند ولی آدمای خوبشون واقعن خوب هستند و شایسته این که ایستاده کف بزنیم براشون
.
.
رو مخ ترین جمله ی یه دکتر اینه((من هیچ تضمینی نمیکنم)) خب مرتیکه تو برای چی اونجا نشستی؟یادم نمیره بابای دوستم مشکلی برای چشمش پیش اومده بود و دکتر اینو گفت((هزینه عمل رو ا صبح بریزید تو حساب 150 میلیون ولی من هیچ تضمینی نمیکنم و ممکنه که بیناییشو از دست بده))
و اینکه در اکثر بیمارستان ها مردم بدبخت به خیال خودشون میرن زیر تیغ پزشک!!ولی نمیدونن که توی بیمارستان ها معمولن موش آزمایشگاهی پزشک های تازه ووارد هستند مگر اینکه مثل علی آقا توانایی پرداخت هزینه بیمارستان ب رو داشته باشن: )همچنین برام جالبه با حقوق نجومی ای که میگیرن بازم رشوه میگیرن
حقوق ثابت یه پزشک متخصص به علاوه کارانه ای که میگیره معمولن چیزی بین 100 تا 500 میلیون تومان در ماه میباشد
این جامعه اطبا درست شدنی نیست…
این کلمه دکتر جلوی اسم بعضی ها که بیاید معجون غریبی می سازد
جز آنجه در مطب می کذرد بیرون از مطب هم جریان اذامه دارد
من دیده ام که به جای گواهینامه رانندگی ، کارت نظام پزشکی به پلیس می دهند و جالبتر آنکه پلیس هم می پذیرد
یا اگر به فرودگاه دیر برسند و زمان تحویل بار گذشته باشد ، کارت نظام پزشکی رو می شود.ر
یکی از دوستان دبیر می گفت : اگر نیاز به صحبت با والدین دانش آموزی داشته باشد به دفتر مدرسه می گوید اگر پزشک نیستند بگویید بیایند والا بدهکار می شوم
…
شما از هر خانواده ای بپرسی حداقل یه مورد اشتباه پزشکی معمولی -نه اشتباه منجر به مرگ یا فلج یا…- براشون اتفاق افتاده و شکایتی نکردن. حالا در نظر بگیریم که چند خانواده در کشور داریم. و طبعا چند پزشک. و وقتی به این حجم اشتباه و قصور فکر کنیم دیگه جایی برای کلمه ی -اشتباه- باقی نمی مونه. در هیچ فرهنگ و عقل سالمی به این موارد -اشتباه- یا -استثنا- گفته نمی شه. حالا دیگه در جامعه ی پزشکی کشور – یا جامعه قصابی کشور؟- باید گفت ممکنه یک پزشک کمیاب به طور استثنا با وجدان و خداپسندانه کار کنه. … و در نهایت همه ی این حرفا بعد از شکایت و فحش و گریه و هزار راه نرفته: راهی که می مونه برگشتن به اصله. این نظام حداقل توی نسل ما و بچه هامون درست نمیشه. پس خودمونو دوست داشته باشیم و تا جایی که می تونیم محتاج نشیم و سالم زندگی کنیم و اطلاعات طب سنتی و قدیمی مون رو آپدیت کنیم و به بچه هامون هم یاد بدیم که دکتر جسم و بدن خودشون باشن.
آفرین آفرین بسیار الهام بخش بود
بعضي هاشون بشدت آدماي عقده اي(واژه مودبانه تر و در عين حال از اين دقيقتر پيدا نكردم) بنظر ميان كه هيچ احترامي حتي براي خود بيمار هم قائل نيستن چه برسه به وقتش.
چون نميخوام جزء “خلق پرشكايت گريان” باشم ترجيح ميدم يه پيشنهاد ارائه كنم:
شماره تلفن مرجع رسيدگي به شكايت از دكتر ها(با فرض اينكه اصلا وجود خارجي داشته باشه) داخل مطب ها و بيمارستان ها به همراه شماره نظام پزشكي “اطبا” توي يك محل با ديد كامل براي مراجعين وجود داشته باشه تا بشه حداقل مسئولين رو در جريان گذاشت كه البته بسيار بي فايده بنظر مياد چون فكر نكنم حتي به اندازه بازرس هاي كبابي ،بازرس واسه محل هاي پزشكي وجود داشته باشه!!