11 مرداد 1396 – زرخشت

هنک دیروز تقریبا تمام راه را آرام و بی سر و صدا از کرج تا اینجا روی صندلی عقب نشست. دو سه روزی که ما تهران بودیم یکی از بستگان دور زحمت نگهداری از هنک را قبول کرده بود. امروز لب به غذا نزد و ساعت دو عصر متوجه شدیم که اسهال شده است. دکترش تلفنی با یک داروخانه دامپزشکی در رودبار هماهنگ کرد که برایش تزریق انجام بدهد. من هنک را توی پیاده رو نگه داشتم و داروخانه چی سه تا آمپول به او تزریق کرد. عجب داد و فریادی می کشید. داروخانه چی همان سه تا سرنگ را دوباره پر کرد که ما خودمان فردا و پس فردا تزریق کنیم. ظاهرا به دلیل تغییر در رژیم غذایی به علاوه استرس به اسهال دچار شده است. به خانه که برگشتیم کمی ماست خورد. البته با کلی التماس از روی دست من لیس زد. نزدیک غروب کمی دیگر ماست خورد و بعد خودم اولین نشانه خوب شدن اسهالش را دیدم.

امروز چهار ست تخته نرد از مادر بچه ها بردم. او معتقد است که من مثل گاو شانس می آورم. صبح دو شیشه سیر ترشی و دو شیشه گوجه خشک معلق در زوغن زیتون به طاقچه قسمت غذاخوری اضافه کرد.

گوجه خشک شده را یک شب توی دستمال مرطوب مرطوب کنید و بعد به همراه رزماری و سیر و فلفل (و پنیر) در یک شیشه بریزید و پر از روغن زیتون کنید. و یکی دو هفته صبر.

بالاخره من پذیرفتم که دیگر به هنک غذای خام ندهیم. گردن مرغ هم همینطور. چون استخوان زیاد دارد و ممکن است به دستگاه گوارشش آسیب برسد. اگر می خواهید بفمهید آدمها چقدر با هم اختلاف نظر دارند بهترین رژیم غذایی برای سگها را روی اینترنت جستجو کنید. یا بهترین رژیم غذایی برای آدمها را.

 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *