هوا که ابری و بارانی است همه چیز آهسته تر می شود. یا وقتی همه چیز آهسته می شود، هوا ابری و بارانی. کل دیروز باد شدید می وزید.
بعضیها وسط مرداد شکایت از این داشتند که “خیلی وقت است باران نباریده است.”
صدای جیغ بچه ای بی وقفه از خانه همسایه به گوش می رسد. حدس می زنم بچه خواهر خانم ر باشد که برای تعطیلات تابستانی یا همینطوری اینجا آمده اند. بچه اول یک جیغ بنفش می کشد و بعد چیزی را که می خواهد می گوید. بعضی وقتها هم فقط جیغ می کشد یا شاید من فقط جیغش را می شنوم.
حال و هوای این روزهای سال ، مانند میانسالی است
نه انقدر جوان ، پر از امید و بدون خاطره ، مثل فروردین پر از شکوفه و بدون هیچ میوه ای
و نه مثل پیری فقط با مشتی خاطره مبهم ، مثل شب یلدا ، همه خزان در پیش رو
میتوانی میوه جوانی و کودکی را بچشی و گاهی غرق در افکار که اگر چنان شده بود، حال چنین بود
و هم انرژی کافی برای کاشت دوباره و امید به روییدن نو
گاهی تند بادی ، رعد و برقی ، بارانی ، مانند یک حادثه ، یا یک بیماری
مدتی همه چیز آهسته تر میشود
و میدانی که موقتی است و بزودی خورشید درخشان پدیدار خواهد شد
گویا روزگار میخواهد آزمونی برگزار کند. تا درس عشق باز پس دهی
و فشاری اندک بر پوسته صدف ، تا گوهر وجود اشکار شود
و اندکی حرارت تا طلای وجود ناب شود
شاید تولد دیگری بوقوع بپیوندد
پاییز را دریاب که فصل بوی علف و سبزه و خاک باران خورده است