18 مهر 1396 – زرخشت

امروز صبح بالاخره روی آتش نان پختم. درست کردن آتش با هیزم نم کشیده یک طرف، کنترل آن زیر سنگی که برای پختن نان روی آتش گذاشته بودم طرف دیگر. محفظه آتش هم باربیکیویی بود که با دوستم وحید پارسال ساختیم. از یک بشکه 220 لیتری. سنگ روی آتش بیشتر از چیزی که فکر می کردم داغ شد. باید نانها را سریعتر برمی گرداندم. ضخامت نانها را هم خیلی زیاد گرفتم. نان اول که کمی سوخت کار برای بعدیها هم سخت شد. پاک کردن سوخته نان از روی یک سنگ داغ روی آتش ممکن نبود. در هر صورت برای تجربه اول قابل قبول بود. دفعه بعد شاید فاصله سنگ را از آتش بیشتر کنم. شاید به جای سنگ از یک سطح فلزی استفاده کنم.

عسل و بچه هایش (معلوم نیست کدامشان) یکی از مرغهای همسایه را شکار کرده اند. من آثارش را که شامل پرها و یکی دو تا استخوان بود توی باغچه پیدا کردم. امروز که به خانم ر یعنی صاحب مرغها گفتم گفت دو تا از مرغهایش کم شده اند و خودش هم آثار آن یکی مرغ را جای دیگری دیده است.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *