دست در دست هم
یک بار دیگر متحد میشویم
ما قبلا هم این کار را کردهایم
قبلا هم دور هم جمع شدهایم
از وقتی که فهمیدیم یک دست صدا ندارد
و به تنهایی نمیتوان نسل نئاندرتالها را به انقراض کشاند
ما بیشتر از پنجاه هزار سال است که اجتماع قاتلان زنجیرهای زمین بودهایم
ما خیلی وقت است که دست در دست هم دادهایم
–
به مهر یا به ترس
در آباد کردن میهن خویش
یا ویرانی میهن دشمن
در راندن قبیله همسایه
یا انقراض هزاران گونه گیاهی و جانوری
در برابر ملتی که خدای ما را نمیپرستد
یا حشرهای که گندممان را میخورد
در برابر آنسوی مرزی که خدا میداند چه کسی، کِی رسم کرده است
–
ما در این کار استادیم
با علم یا بدون علم
–
«انسان خردمند نیمی از حیوانات عظیم الجثه زمین را مدتها قبل از اختراع چرخ، خط یا ابزار آهنی به انقراض کشاند.»
–
کافیست که با هم باشیم
متحد
زیر یک پرچم
علیه یک دشمن
به فرمان یک رهبر
ترسیده از یک ترس واحد
–
ما قبلا هم ترسیدهایم
ما پیش از این نیز در خاموش کردن، همصدا شدهایم
تاریخ بشر تاریخ ترس است
و حذف هر آنچه او را ترسانده
تاریخ فرار از ترس در اتحادهای بزرگ
در جنگهای صلح آمیز و مرگهای زندگی بخش
تاریخ همرای شدنهای کور از هراس، همرنگ شدنهای پر از امید و همسو شدنهای بی جهت
تاریخ کج هدایت کردنها به راه راست
تاریخ ایمن شدن در گوناگونی کمتر
تاریخ تقلیل و تمدید
–
در وحشتِ از جدا ماندن و در گریزِ از یگانگی
اولین بار نیست که متحد میشویم
–
اما این بار در بزرگترین مقیاس ممکن
این بار علیه خود مرگ
–
بودن یا نبودن
دیگر مساله نیست
–
مرگ دیگر جایز نیست
مرگ دیگر جایز نیست