کودک درون

کودک درون

کودک درون برخلاف تصور رایج فقط در قالب یک موجود چهار تا یازده ساله که شوخ و شنگ است و دوست دارد با دستهای باز بدود و آواز بخواند و از دیوار راست بالا برود ظاهر نمی‌شود.

کودک درون در هر سنی خودش را نشان می دهد. شش ماهه یا شانزده ساله.

کودک درون خیلی وقتها زر زر می‌کند یا فریاد میزند و چیزهای دست نیافتنی می‌خواهد.

کودک درون خیلی وقتها از چیزهای مسخره یا اصلا بی دلیل می‌ترسد و از شدت ترس زر زر می‌کند یا فریاد می‌زند. یا خودش را خیس می‌کند.

کودک درون ابزاری جز گریه کردن و جیغ زدن و غر زدن و قهر کردن برای جلب توجه ندارد.

کودک درون نمی‌داند که دیگر سالهاست این ترفندها از بیرون دیده نمی‌شوند. یا اگر هم بشوند وجهه خوبی ندارند.

کودک درون نمی‌داند که سالهاست وظیفه مادری و پدری او را یک موجود جدید به نام بالغ درون به عهده دارد. البته اگر چنین موجودی اصلا شکل گرفته باشد. و اگر این موجود خبر داشته باشد که چنین وظیفه‌ای دارد و آنرا پذیرفته باشد.

کودک درون ممکن است سالها یا تا آخر عمرش بی سرپرست بماند.

بالغ درون باید هر از چند گاهی – روزی صد بار یا هفته ای دو بار – بچه‌داری کند. باید لباسهای کودک درون را عوض کند و ک**ش را بشوید. و در لباسهای تمیز او را آهسته تکان بدهد. کمی به راست و کمی به چپ. باید به او غذا بدهد و پشتش بزند. باید نگهش دارد. آنقدر که آرام بشود و خوابش ببرد.

مهم نیست که بالغ بیرون بچه دارد یا ندارد. مهم نیست که او چقدر از بچه و بچه‌داری فرار کرده است.

کودک درون مثل کودک بیرون بزرگ نمی‌شود. جور دیگری رشد می‌کند. کودک درون ز گهواره تا گور کودک می‌ماند و نیازش به آغوش و نوازش و چیزهای شیرین از شکلی به شکل دیگر متحول می‌شود. تمایلش به گریه و جیغ و فریاد و غر زدن هم همینطور.

بالغ درون بارها سعی می کند این بچه ناخواسته را سقط کند یا سر راه بگذارد یا حداقل در طول روز مسئولیتش را به یک نفر دیگر واگذار کند. تلاشی که همیشه نافرجام می ماند. هیچ کس این بچه را بیشتر از چند دقیقه نمی‌خواهد. هیچ کس.

لحظه‌ای که برای اولین بار بالغ درون به کودک درون لبخند می‌زند قابل مقایسه است با اولین باری که یک نوزاد به مادرش لبخند می‌زند.

بالغ درون بالاخره می‌پذیرد که به یک کالسکه، چند تا اسباب بازی، کتاب قصه، خوراکی و صبر و حوصله فراوان نیاز دارد.

دفعه بعد که کودک درون شروع به گریه کردن می‌کند شیشه شیرش از قبل آماده است.

 

یک دیدگاه

  1. من واقعاً الان نیاز دارم به شنیدن یک پادکست به راه بادیه جدید. ایمیلم را هم نمی‌خوام بنویسم .نام هم بی‌نام.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *