اعتماد از کجا می آید؟
پدربزرگ من اغلب این ضرب المثل را تکرار می کرد: گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد اگرچه من پدربزرگم را خیلی دوست داشتم و برایش احترام خیلی زیادی قائل بودم و از شنیدن همه شعرهایی که می خواند و داستانهایی که تعریف می کرد لذت می بردم، ولی باید اعتراف کنم که شنیدن این یک بیت حس خوبی در من ایجاد نمی کرد. شاید به نظر خرافاتی یا نشات گرفته از یک ایمان کور می آمد. شاید هم پدربزرگم مواقعی از آن استفاده می کرد که من انتظار شنیدن چیز… ادامه ←
آخرین دیدگاهها