اگر توی یک مهمانی یقه یک نفر را بگیرید و نظرش را راجع به “آزادی بیان” بپرسید، به احتمال زیاد چنین جوابهایی دریافت خواهید کرد:
– متاسفانه در جامعه ما آزادی بیان وجود ندارد.
– آزادی بیان در کشور ما اونجوری که باید نیست.
– از خیلی جهات آزادی بیان وجود ندارد.
– آزادی بیان چیز خیلی خوبیه.
– آزادی بیان واقعا لازمه.
– و الخ.
حالا اگر به همین آدم بگویید “فرض کن آزادی بیان همانقدر که باید باشد، هست. خودت را بیان کن.” احساسی مرکب از ترس، تعجب، تمسخر، سرخوردگی، سردرگمی، استرس و نفرت در چهره اش مشاهده خواهید کرد. چی؟ خودتو بیان کن. بذار هر چی اون تو هست بیاد بیرون. فکر کن همه آدمهای دنیا در همین لحظه محو شدن و فقط تو باقی موندی.
Let it out
Express yourself
اصلا چرا قضیه را سیاسی می کنی؟ بیان کردن خودت ربطی به سیاست ندارد. برای اینکار آزادی بیان یا آزادیهای دیگر لازم نیست. داشتن یک روزنامه یا کانال تلویزیونی هم همینطور. مگر حتما باید خودت را برای دیگران بیان کنی؟ بیشتر آدمها به بیان کردن بیشتر آدمها وقعی نمی گذارند. مثلا اگر من خوابی را که دیشب دیده ام برای دوستم تعریف کنم، او کوچکترین علاقه ای به شنیدنش نشان نخواهد داد. مگر اینکه به دوستم بگویم که او هم توی خواب من بوده است و تازه اینجاست که گوشش را تیز می کند.
من: “دیشب خواب دیدم توی یک توالت عمومی شبیه توالت دانشگاه هستم. خیلی تحت فشار بودم. برای رسیدن به امتحان هم عجله داشتم. بیشتر توالت ها در نداشت. اونایی هم که در داشت پر کثافت بود. و …”
دوستم: “اوهوم.”
من: “راستی یک دفعه صدای تو رو از یکی از توالتها که درش بسته بود، شنیدم.”
دوستم: “جدی؟؟؟؟؟؟ چی گفتم؟؟؟؟ از توالت بیرون اومدم؟؟؟؟؟ توالتی که من توش بودم تمیز بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آب قطع نبود؟؟؟؟؟ ترم چند بودیم؟؟؟؟؟؟ خیلی بوی بدی می اومد؟؟؟؟؟ منم امتحان داشتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمره من چند شد؟؟؟؟؟ آخرش چی شد؟؟؟؟؟؟؟”
می خواهی دنیا را تغییر بدهی؟ می خواهی مردم با دیدن نقاشیهایت در گالری نبیاسشعهریصبودئورزهخ یا شنیدن موسیقیت در کانال ابینستمعهخ دستخوش یک شیفت فرهنگی اقتصادی اجتماعی مذهبی بشوند؟ بیشتر آدمها تغییر نمی کنند. بیشتر آدمها نمی خواهند تغییر کنند. وقتی مطلب “چرا تغییر نمی کنی؟” را نوشتم یکی از دوستهایم روی فیس بوک ازم پرسید: “چرا باید تغییر کنم؟” تازه الان سؤالش را می فهمم. بیشتر آدمها به بیان کردن بیشتر آدمها وقعی نمی گذارند، چه برسد به اینکه بخواهند تغییر کنند. اوباما نتوانست چیزی را تغییر دهد. خیلی از رئیس جمهورهای قبل و بعد از او در کشورهای دیگر هم همینطور. با همه آزادی بیان و آزادیهای دیگر. کوروش کبیر و داریوش هم همینطور. عباس میرزا و ایرج میرزا هم همینطور. لیدی گاگا و استیو جابز هم همینطور. نه نقاشیهای پیکاسو باعث تغییر کسی شده است نه سمفونیهای بتهوون نه رمانهای داستایوفسکی و نه اشعار مولانا. تو به مخاطب نیازی نداری. دهنتو ببند. خودت را بیان کن.
همین امروز نیم ساعت برای بیان خودت وقت صرف کن. یک شعر بنویس حتی اگر قبلا هرگز این کار را نکرده ای. لیستی از ایده هایت بنویس. درباره یکی از خاطراتت یک مطلب بنویس. رنگهایی را که به خاطر داری لیست کن. روی دیوار توالتتان یک نقاشی بکش یا چیزی بنویس. با خودکار یا ماژیک یا هر وسیله دیگری. توالت بهترین جا برای این کار است. البته توالت خانه خودتان. توالت جایی است که کلی ایده جدید و خلاقانه به ذهن آدم خطور می کند و آدم می تواند به راحتی خودش را بیان کند. به دور از نگرانی و ترس و خطر و نیاز به مجوز و این چیزها. من فکر می کنم آدمها باید توی توالتشان یک جعبه لوازم تحریر و نقاشی و حتی یک بوم نقاشی اگر جا داشته باشد تعبیه کنند. رو دیوار اتاقت با میخ کنده کاری کن. اجداد تو روی دیوار غار این کار را می کردند. تو چرا نکنی؟ آواز بخوان. خودت را بیان کن. دیوار حیاط خانه را سرامیک کن. با ایمیل خودت را بیان کن. برای یک نفر چیزی بنویس یا ایمیل یک نفر را که بی جواب رها کرده ای جواب بده. خودت را بیان کن. خودت را برای خودت بیان کن. فقط برای خودت.
من در همینجا شنبه 2 مهرماه را روز جهانی آزادی بیان نام گذاری می کنم.
مطالب مرتبط آینده:
دوازده جمله که می خواستم روی دیوار توالتمان بنویسم و ننوشتم و هشت تای دیگر که نوشتم.
مطالب مرتبط:
حسن جان دوم مهرش باید شنبه باشه.تا سال ۱۴۰۱باید صبر کنی
روي ديوار مركز مداخله در بحران هاي فردي ، خانوادگي ، اجتماعي نوشته بود :
كساني كه بدترين گذشته را داشته اند ، ميتوانند بهترين آينده را براي خود بسازند كه بنظم ميتواند يك جمله الهام بخش بأشد و خواستم بعنوان كامنت پست جملات الهام بخش بنويسم .ولي براي استفاده از فرصت آزادي بيانم ، اينجا آوردمش .
عالی بود از طرز فکرتون خوشم میاد
سلام
🙂
عالی بود!
مخصوصا ایده توالت!!!
البته من تنها تغییری که تو عمرم تو توالت دادم چسبوندن کلمات زبان کنار آینه بوده که باعث خندیدن بقیه شده و یه وقتایی ازم پرسیدن: بگو ببینیم معنی این کلمه چی میشه و من فهمیدم از توالت یاد گرفتن!
در زمینه ی ایده های اجدادیم هم روی قرنیز اتاقم یه مدت نقاشی می کشیدم و فکر می کردم که انگیزه نهفته من از این حرکت چیه! :دی حالا می دونم انگیزه م چی بوده!