دیروز یکی از شاگردهایم جلسه انگلیسی روزانه اش را با پیامک کنسل کرد. به دلیل آماده نبودن. من امروز یک قرار ملاقات را به دلیل کمی تاخیر در بازگشت از کوه کنسل کردم. از اینها جالبتر اینکه من این مطلب را می خواستم دیروز بنویسم ولی بعد از نوشتن اولین پاراگراف، نوشتن بقیه اش را کنسل کردم. شاید به این دلیل که فکر می کردم ایده خوبی نیست. شاید هم بدون هیچ دلیل خاصی.
کنسل کردن یکی از بزرگترین ابداعات بشر مدرن محسوب می شود. همه چیز را می توان کنسل کرد. قرار ملاقات، بلیط هواپیما، جلسه کلاس، نوشتن یک مطلب، تولید یک محصول جدید، قرارداد همکاری و هر قول و قراری را که ممکن است بین دو نفر یا حتی یک نفر با خودش رد و بدل بشود. مثل تصمیم برای ترک سیگار.
کنسل کردن را اصولا به دو دسته یا نوع کلی می توان تقسیم کرد. کنسل کردن از روی گشادی و کنسل کردن از روی تغییر. کنسل کردن از روی تغییر موضوع این نوشته نیست. کنسل کردن هایی به دلیل گران شدن دلار یا بچه دار شدن یا تصادف یا پدیده هایی که در قراردادها در بند فورس ماژور قرار می گیرند. من حدس می زنم که این نوع از کنسل کردن نسبت به نوع دیگر از قدمت بیشتری برخوردار است. به عبارت دیگر بشر کنسل کردن از روی گشادی را مدتها پس از ابداع کنسل کردن از روی تغییر ابداع کرده است.
ذکر این نکته ضروری است که کنسل کردن با پشت گوش انداختن یک تفاوت اساسی دارد و آن اینست که کنسل کردن معمولا خنثی کردن اتفاقی است که قرار بوده بیفتد. مثل خنثی کردن یک مین. بدون انتظار خاصی از وقوع آن در آینده. شما هم می توانید وقت آرایشگاه خود را کنسل کنید و هم می توانید وقت گرفتن از آرایشگاه برای کوتاه کردن موهایتان را پشت گوش بیندازید، این دو با هم تفاوت ماهیتی دارند. وقتی کاری را پشت گوش می اندازیم به این معنی است که هنوز یک تصمیم قطعی برای انجام آن در یک زمان مشخص نگرفته ایم ولی کنسل کردن در حقیقت لغو کردن یک تصمیم قطعی است که در گذشته گرفته ایم.
حالا سؤال اینست که چرا از روی گشادی کنسل می کنیم؟ به دلایل مختلف.
برای مثال چون از روی گشادی تصمیم گرفته ایم. یعنی بدون داشتن اطلاعات کافی و سنجیدن حدود و صغور آن. دور هم جمع بوده ایم، غذای خوبی خورده ایم، آب و هوا هم خوب بوده است. هورمونهای مغزمان هم در بهترین وضعیتشان قرار داشته اند. در این وضعیت تصمیمی گرفته ایم و قولی داده ایم بدون اینکه به لحظه عمل به آن با جزئیاتش فکر کرده باشیم. مثل لحظه بیدار شدن ساعت پنج صبح و بیرون رفتن از خانه در سرما و تاریکی یک صبح زمستان.
دلیل دیگر اینست که بعد از تصمیم گرفتن و قول دادن شروع می کنیم به ارزیابی کردن درستی تصمیمی که گرفته ایم و حدس زدن خروجی یا عواقب حاصل از عمل به آن. من امروز به یک نفر قول دادم که فردا به همراه او در یک همایش غذای سالم شرکت کنم. درست بعد از اینکه تلفن را قطع کردم شک من نسبت به این تصمیم شروع شد. اصلا من را چه به همایش غذای سالم؟ آنهم ساعت سه بعد از ظهر یک روز زیبای پائیزی. لیستی هم از کارهای جایگزینی که در آن سه ساعت می شود کرد نوشته ام. تا حالا دو سه تا سناریو هم برای کنسل کردن قرار توی ذهن خودم مرور کرده ام. تصویر خسته کننده ای از یک عده آدم بی درد که می خواهند درباره محصولات ارگانیک و چای سبز و این جور چیزها حرف بزنند و در یک نمایشگاه جانبی بروشورهای سبزرنگ پخش کنند، انگیزه من را برای رفتن به این همایش کمرنگ و کمرنگ تر می کند. ولی مشکل اینجاست که این آقا همان کسی است که قرار امروزم را با او به دلیل تاخیر در بازگشت از کوه کنسل کردم (هوا خیلی خوب بود.) شاید می خواستم با قرار فردا به نوعی جبران کنم. ولی به هر صورت برای کنسل کردن قرار فردا به سناریوی آبرومندانه ای نیاز دارم. چیزی متفاوت با یک بیماری ناگهانی یا مرگ یکی از نزدیکان یا بهانه های مشابه کلیشه ای.
بدیهی است که قبل از اینکه نوشتن این مطلب را تمام کنم و دکمه publish را بزنم چند باری به ذهنم رسید که نوشتن و انتشارش را کلا کنسل کنم و به کار دیگری بپردازم. کاش کارهایی را که در طول زندگیم کنسل کرده ام جایی یادداشت کرده بودم و می توانستم یک چیزی مثل “کنسل گرافی” برای خودم درست کنم. شاید کنسل گرافی من برای خوانندگان وبلاگم جالبتر از این مطلب می توانست باشد. شاید چنین لیستی به من کمک می کرد که الگوهای کنسل کردن خودم را کشف کنم و تصمیم های بهتری بگیرم یا کمتر به دیگران وعده های تو خالی بدهم. گشادی درد بی درمان گشادی.
مطالب مرتبط:
هفت روش مؤثر در غلبه بر گشادی در صعود به قله های مرتفع
حالا چرا انقد علاقه دارین از کلمه گشادی استفاده کنین
شما چه کلمه ای رو پیشنهاد می کنید؟
تنبلی
داشتم فکر می کردم من کی و چه جوری کلاس زبانم را کنسل کردم . و آیا در گروه کنسل های گشاد قرار می گیرد یانه؟
مظلب جالبی بود….