هدف زندگی زندگی بی هدف

تنها قسمتهایی از زندگی من باعث پشیمانی و خجالت من می شوند که در آنها یک یا چند هدف را دنبال می کرده ام. البته بدترین این قسمتها هم دورانی بوده است که هدف من “هدفگذاری” بوده است.

شما چه هدفی دارید؟ “اومممممم. خوب الان هدف من اینه که برای خودم یه هدفگذاری درست و اصولی انجام بدم.” اوق.

هدف
هدف

هدفگذاری از آن مفاهیمی است که تقریبا همه آنرا یک چیز خوب و لازم و مفید می دانند. هزاران کتاب و مقاله و فیلم و کارگاه و کلاس آموزشی برای هدفگذاری وجود دارد. شما باید یاد بگیرید که چگونه اهداف خوب/درستی برای خودتان تعیین کنید. یاد بگیرید که اهداف خوب را از اهداف بد تمیز بدهید. زندگی آدمهای موفقی را که هدفگذاران خوبی بوده اند مطالعه کنید. اهدافتان را با جزئیات بنویسید. برنامه اجرایی زماندار برای رسیدن به آنها تنظیم کنید. پیشرفت خود را در رسیدن به اهدافتان اندازه بگیرید و مسیر خود را اصلاح کنید. و الخ.

حالا من به شما می گویم که همه اینها احمقانه ترین کاری است که با زندگی خودتان می توانید بکنید.

نه داشتن هدف خوب است و نه هدفگذاری.

شما نیازی به هدف ندارید.

 چرا؟

چون:

– داشتن هدف به این معنی است که تا به آنجا نرسید احساس خوشبختی نمی کنید. خوب بعد از آن که به آنجا رسیدید چی؟ داشتن هدف باعث رشد و پیشرفت آدم می شود؟ داشتن هدف باعث رشد و پیشرفت آدم نمی شود. سعی و خطا و انگولک کردن مرزهای امکان باعث رشد و پیشرفت آدم (وسایر موجودات) می شود. تکامل جهان هستی ظاهرا اینگونه و بدون داشتن یک هدف مشخص و از پیش تعیین شده صورت گرفته است. بله من به این موضوع اعتقاد دارم.

– در هر هدف دو توهم نهفته است. یکی اینکه شما به تعداد زیادی عامل ناشناخته که بین شما و آن هدف قرار دارند، شناخت و تسلط دارید یا می توانید پیدا کنید. دوم اینکه “آن هدف” “آن” چیزی است که شما را به “آن جا” می رساند. مثل اینکه بتوانید مزه غذایی را که تا به حال نخورده اید حدس بزنید.

– هدف چیزی است که فقط یکبار به آن دست پیدا می کنید. مثل استخدام در فلان شرکت. کسب ده میلیارد تومان. ازدواج با فلان دختر یا پسر. خوب بعدش چی؟ بلافاصله بعد از رسیدن به هدف نگرانی از دست دادنش به سراغ شما می آید. ترس و حسادت هم همینطور.

– داشتن هدف بیشتر اوقات منجر به افسردگی می شود.

آیا من پیشنهاد می کنم که بی هدف و باری به هرجهت زندگی کنید؟

به جای هدف بهتر است یک تم (theme) یا مایه یا دستگاه یا حال و هوا برای زندگی خود داشته باشید. من می خواهم بیشتر بنویسم. (به جای من می خواهم یک رمان پر فروش چاپ کنم.) من می خواهم سالمتر زندگی کنم. (به جای من می خواهم سیکس پک داشته باشم با 45 کیلو وزن.) من می خواهم بیشتر یاد بگیرم. (به جای من می خواهم دکترا بگیرم.) من می خواهم خلاقتر باشم. (به جای من می خواهم طراح شرکت اپل باشم.) من می خواهم بیشتر ببینم. (به جای من می خواهم به صدوپنجاه کشور جهان سفر کنم.) من می خواهم با دیگران مهربانتر باشم. و الخ.اینطوری می  توانید روزها و شبهای خود را با این حال و هوا زندگی کنید. نه هدفی هست برای رسیدن و نه چیزی برای از دست دادن.

در حال حاضر حال و هوای زندگی من کمتر کتاب خواندن، کمتر حرف زدن و بیشتر دیدن و بیشتر شنیدن است. شاید به همین دلیل است که کمتر می نویسم. من می خواهم بیشتر آنلرن کنم. هر روز در پاسخ به وقایع بیشتری می گویم “نمی دانم.” هر روز بیشتر دهنم را می بندم.

هدف دانه ای است که حتی اگر رشد کند فقط تبدیل به مشکل می شود. تم آب و خاک و رنگ و بوی زندگی شما است. پرواز تم زندگی پرنده است نه هدفش. جستجو و اکتشاف و تکامل تم زندگی اجداد ما برای میلیونها سال بوده است نه هدفشان. عشق و محبت و بخشش تم زندگی مادر است نه هدف او. شکفتن و خشکیدن و دوباره شکفتن تم زندگی گل است نه هدفش. خلق ارزش و خرید و فروش تم زندگی یک کاسب است نه هدفش.

مطلب مرتبط بعدی

اگر واقعا می خواهید یک کسب و کار راه بیندازید

51 دیدگاه

  1. کاملا موافقم

    یه خورده بازترش میشه گفت هدف این باشه از مسیر لذت ببرید

    و در واقع این نباشه که رسیدن به هدف برایمان زجر آور باشه

    وقتی به خلق ارزش فکر کنیم در میان راه مسیرمان را هدف گذاری کوتاه مدت کنیم موفقتر عمل می کنیم

  2. دوباره این مطلبو بعد از مدت ها و برای چندمین بار خوندم و حیفم اومد دوباره تشکر نکنم و نکته سنجی نویسنده رو تحسین نکنم…
    ممنون که هستی علی سخاوتی عزیز
    با احترام

  3. من مدت هاست بی هدف زندگی کردم با تم خوشحال بودن! اما این به مذاق مامانم خوش نمیاد
    و دائما با هم دعوامون میشه
    ضمن اینکه وقتی آدم ندونه به کجا میخواد برسه چه طور بهش برسه؟
    روزهایی که می دونم دقیقا میخوام چی به دست بیارم یا چه کاری انجام بدم خوشحال کننده تر از روزهایی هستن که پامیشم و میگم خب همه چیز مرتبه و میخابم تا لنگ ظهر!! این ها باعث شدن من از بی هدفی رنج ببرم
    چه توصیه ای برای من دارید؟

  4. خیلی بی هدف زندگی میکنم،سی سال دارم و فوق لیسانس ولی به رشته درسیم علاقه ندارم،ازدواج کردم و شوهرم ۴۰ ساله است و از نظر ظاهری واخلاقی مثل ۵۰ ساله هاست و از ناتوانی جنسی و مالی هم رنج میبره و به مادرش هم وابسته است،یه دختر دارم وهمه تلاشم رو میکنم مثل خودمافسرده وبی هدف نباشه….اینجا محلمطرح کردن مشکلات خانوادگی نیست ولی میخوام به مجردها وجوونتر ها بگم که ازدواج در زندگی و اینده و انگیزه بخشی بسیار بسیار بسیار مهمه،یه ظرف اگر بشکنه قابل خریداریه مجدده،پول از دست بره به دست میاد دوباره ولی ازدواج تا قیام قیامت گریبان آدم رو میگیره….شما رو منزوی و افسرده و بی هدف میکنه و میشید مرده متحرک

  5. حالا اگه هدف بذاریم ( حد اقل سمت و سو ش رو تعیین کنیم ) و گاهی هم به خودمون هم راجع به خروج از مرز های از پیش تعیین شده برنامه یا نرسیدن 100% به عین هدف ( حالا 10% بالا و پایین ) حق بدیم … بیشتر کار نمی کنه؟

  6. جالب بود
    اما مشکل ما این نیست که ما اهدافی را در ذهنمان حک می کنیم یا در ذهنمان حک می کنند
    مشکل در جدی گرفتن این اهداف است
    ما که چون صوفی صاف نیستیم تا به راه بادیه برویم. پس برای سیر کردن خود هم که شده باید هدفی تعیین کنیم( خواه کوتاه خواه بلند). مهم این است که این اهداف را ارزش گذاری نکنیم و برای رسیدن به آنها پای روی دل کسی نگذاریم. شاید باید کل زندگی را شوخی بگیریم تا از ابهت اهدافمان هم کم شود.
    برای تمرین همین امروز دماغتان را رنگ قرمز بزنید و به یک پارک کودک برویدو دلقک بچه ها شوید. خیلی زود درمی یابید که زندگی شوخی و بازی شیرینیست

  7. من حرف شمارو قبول ندارم.
    من برای زندگیم بهترین هدف رو انتخاب می کنم و برای رسیدن به بالاترین هدف ممکن بیشترین تلاش رو می کنم و با قدرت و جرئت و شجائت تمام هرگز دست نمی کشم, از هر شکستی درس می گیرم, تمام حالات و شرایط رو در نظر می گیرم, با خلاقیت ایده های نو رو امتحان می کنم و اهداف کوچک رو برای رسیدن به هدف اصلی برنامه ریزی می کنم و به امید رسیدن هدف والا و تنها هدف ارزشمند هستی و خلقت یعنی لقا الله حرکت می کنم.
    چقدر تلاش کردن و سختی کشیدن در راه بازگشت به سوی منشاء هستی , خالق عالم و رب العالین دلنشین است.
    گرسنگی و تشنگی یک روز ماه رمضان از صد سال خوردن و آشامیدن بهترین غذاهای دنیا برای من لذت بخش تر است.(اگر نبود که دیوانه نبودم روزه بگیرم)
    من هربار که عملی بی هدف و بیهوده انجام می دم و روزی رو که به بطالت و الکی سر می کنم دچار عذاب وجدان می شم.
    زندگی بی هدف برای من با مرگ و نیستی فرقی نمی کند.
    من کسی نیستم که بتونم با تم خودم رو گول بزنم. من نمی تونم میل ذاتی به حقیقت , کمال و خداپرستی خودم رو خاموش کنم. چون کمال گرایی از صفات مخصوص انسان است.
    من سعی می کنم از تمام قوای فکری و روحیم استفاده کنم و هیچ یک از توانایی هام رو ضایع نکنم.مثل شطرنج.
    هیچ چیز نیست مگر برای هدفی.
    در ذات انسان هیچ قدرتی بالاتر از کمال گرایی نیست که انسان را تکمیل می کند.

  8. الان که این پست رو خوندم فهمیدم شما آدم ولنگاری هستید که خودش رو به امواج حوادث سپرده.. وقتی هدفی نباشه تلاشی هم نیست و وقتیکه تلاشی نباشه در اکثر قریب به اتفاق نتیجه ی دلخواهی نیست که بعدشم
    لذت نیست که تمام این مراحل رو میشه در خسران و گشادی خلاصه کرد

  9. آقای سخاوتی در مورد این تم یکم بیشتر توضیح میدین چطوری میشه اجراییش کنیم.آخه بازم آدم که به زندگی تم میده اینم پس میشه به عنوان یه هدف تو زندگیش دیگه.پس چه فرقی میکنه با اون هدفی که شما میگی باعث افسردگی میشه؟

  10. البته الان که مسئله تم رو که کامل تر خوندم فکر میکنم یه بخش هاییش درسته اما برداشت شما درست نیست. تم های اینکه من میخوام بهتر باشم امروز، یه بخش کوچک از اصلاح و جهاد نفسه. من میخوام دیگه کسیو اذیت نکنم میخوام دروغ نگم فلان و فلان، ادم باید واسه این تم ها یه انگیزه ای داشته باشه، همینجوری کسی نمیتونه بگه من میخوام اینجوری بشم، یه انگیزه ای پشتش باس باشه وگرنه بعدش میزنه جاده خاکی و میگه که چی بشه
    !
    اونایی هم که شما گغتید هدف خاصی نیست، یه سری ارزو و هدف خرد میان مدته! هدف و اون هدف نورانی عظیم فراتر از این هاست… اون مسیله و هدف ارمانی که انسان میخواد به سمتش حرکت کنه…
    ما الکی یهویی خلق نشدیم و الکی هم زندگی نمیکنیم و الکی هم نمیمیریم

  11. سلام علیکم
    بنظر من مسئله شما اینه که اهداف رو خوب نگرفتید
    تعریف شما از نهایت هدف اینه که من به فلان پست و مقام و شغل و فلان برسم!
    میتونید یکم عمیق تر برید جلو و کلی تر فکر کنید.
    یک هدف فرادنیوی که بشه اون و ابدی نانید تا با رسیدن بهش خسته نشی. و یک هدف کلی عظیم دنیوی در جهت اون هدف بزرگتر. و اهداف خرد میان مدت و کوتاه مدت در جهت رسیدن به اون هدف نهایی.
    میشه هدف فرادنیوی رو رسیدن نهایی به ابدیت الهی دونست
    هدف دنیوی در جهت اون بر اساس اینکه بببینیم چرا بدنیا اومدیم و خلق شدیم، رسیدن به اون چیزی که خدا میخواد باشه یعنی رسیدن به اون امامی که خدا واس ما تعیین کرده
    و بعد از اون اهدافی که واسه رسیدن به اون امام لازمه. اصلا خود اون امام در این جهت هدفه که نتایج خوبی واسه خودمون و بقیه داره
    در جهت رسیدن به اون امام الهی، ملی کار جدید پیش میاد. از پیشرفت و اصلاح خود گرفته تا اضلاح جامعه و اطرافیان.

    هدف جلوی ادم رو نمیگیره، بشرطی که واقعا هدف باشه، نه ارزوهای کوچیک دنیوی…

    درک میکنم احوال شما رو چون مدتی مثل شما بودم، انسان وقتی این صحبت هارو میکنه که گم میکنه میخواد چی کنه و واسه چی اضلا هست! آدما وقتی اونقدر سرگرم دنیا میشن که بعضی چیزا یادشون میره بعد از اون سرگرمی به پوچی و افسردگی شدید میرسن. اگرم افسرده نشن عمرشون به فنا و بیهودگی گذشته و در یک لحظه از جلوی چشمشون رد میشه… میگه عه… من بالاخره دارم میمیرم… بعدش بیدار میشه میگه باو ما که مرده بودیم چرا دوباره بیدار شدیم… و دنیایی از پشیمانی…
    اونجاست که خدا میگه انسان ها در اون لحظه میگن: کاش خاک بودم…

    موفق باشید

  12. سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
    شما وقتی میری رستوران میگی آقا من غذا میخام…بعد اونم برات یه غذایی که تو دوست نداری ولی گرسنگیتو رفع میکنه میاره اونوقت راضی هستی…این حرف شما مصداقش اینه…
    وقتی شما خودت دقیق ندونی که چی میخای خدا از کجا بدونه تو دقیقا چی میخای!!!!!!!!!!!
    اصلا وقتی شما ندونی دقیقا چی میخای میدونی که دقیقا باید چیکار کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    انطوری ینی شما خودتو به دست سرنوشت سپردی و به فلسفه هر چه پیش آید خوش آید اعتقاد داری…چون هیچ آدمی وجود نداره که دوست نداشته باشه بیشتر یاد بگیره یا خلاق تر باشه یا پولدارتر باشه ولی فقط اون آدمایی خلاق تر میشن به قول شما بیشتر یاد میگیرن یا پولدارتر میشن که دقیقا میدونن که چقد پول میخان از چه راهی میخان در بیارن یا چه مدرکی میخان یا توی چه زمینه ای میخان خلاق تر بشن…ممکنه شما بگی میخام بیشتر یاد بگیرم و به خاطر همین روزی یه ساعت مطالعه کنی ولی عملا بعد ده سال میبینی که مطالعاتت بعده این همه سال نتیجه خاصی نداشته ولی اگه بدونی که درباره ی چه موضوعی میخای افزایش سطح معلومات داشته باشی میدونی باید چیکار کنی….
    منتظر پاسختون هستم …

      1. این جملتون حاکی از اینه که مطالبی که تو این پست منتشر کردید برای عموم زیاد جالب نیست، چون اصلا دفاعی دربرابر گفته های بنده نکردید
        شاد باشید

        1. جالب نبودن مطالبی که منتشر کردید برای “عموم” به دلیل دفاع نکردن در برابر حرف های “بنده”….خنده دارترین جمله استنتاجی که تا به حال شنیده بودم. با تشکر

  13. سلااااممم
    سه چهار روز پیش از طریق یه وبلاگی کتاب امکان شما بهم معرفی شد و اون را با سرعت
    هر چه تمام تر خوندم، و لذت بردم و خیلی لذت بردم، مرسی
    فقط کاش اینو من 18 سالگی میخوندم، البته میدونم اون موقع هم میخوندمش اوضاع تغییری نمیکرد و بااااااید به دانشگاه میرفتم ولی اقلا در دانشگاه مفید تر واقع میشدم، به هر حال گذشت و الانی که من باید پایان نامه را بهمن دفاع بکنم و هنوز هیچ غلطی نکرده ام خوندمش، حالا امیدوارم تاثیراتش مثبت باشد )
    البته به محض تموم شدن کتابتون وبلاگتون شروع شد و میدونم تا تهش رو درنیارم بی خیال نمیشم، خیلی از کتاب ها و وبلاگ ها رو هم همینطوری تهشون رو دراوردم در انتها یه سری صافی به صافی های موجود در مغزم اضافه گردید که پالایش بکنند حرفام را، توصیه هام را، مشاوره هام را مثلا… ولی در عملم آنچنان تاثیر پذیر نبوده ام متاسفانه، فقط تو حرف زدن احتیاطم بیشتر شده…
    حرف هاتون رو اونجایی که گفتین هدف را بی خیال، تم زندگی رو عوض کنید خیلی دوست داشتم… ولی میدونید مشکل اینجاست که من نمیدونم چرا اصلا باید عوض کنم؟! اگر چه راضی نیستم از اوضاع الان، ولی میدونم حتی عوض هم بکنم، راضی نمیشم، چون کلا در بک گراند این هم به قولی به دانشم اضافه شده که “ثروت و موفقیت و شهرت و تمام این چیزای دنیایی، نمیتونه ضامن شادی و خوشبختی برای همیشه باشه”… نمیدونم تهش که چی؟! نظر شما چیه به عنوان کسی که به نظر میاد از زندگی لذت میبرید واقعا؟
    (امیدوارم که از من نخوایید خودم را گول بزنم و خوش بین باشم و ظاهر قضیه رو عوض کنم در حالی که باطن همچنان لنگ میزنه)

  14. ميشه گفت افكار و ايده هاي شما خوراك جماعت صد تا دويست سال آينده ست. جماعتي كه زندگيشون رو ترجيح ميدن واسه آرامش خودشون بي آرايش و تظاهر و پيچيدگي پي ريزي كنند

  15. برای من تنها هدف زندگی کردن ترس از خودکشیه . یعن فلسفه ی زندگیم ترس از خودکشیه .

    و بر اساس همین هم زندگی میکنیم . یعنی صرفا خوراک و پوشاک و مسکن در حد زنده ماندن

    و یکسری امکانات رفاهی مثل گرمایش و سرمایش و این چیزای معمول رو هم فراهم کردم

    و تامین نیاز پیری

  16. علی جان همیشه توی زندگی این لبخند ملیح رو که الان بالای قالب وبلاگت داری با خودت داری 🙂 من همیشه این لبخندت رو که می‌بینم حس خوبی می گیرم
    دماغت رو هم دوس دارم، کلا چهره بانمکی داری 🙂

  17. من موافقم که هدف نباید دغدغه آدم بشه ، به نظر من آدم باید هدف داشته باشه و با تمی که دوست داره زندگی کنه ،اما من تعجب می کنم که شما میگید آدم وقتی به هدفش برسه دیگه همه چی براش تموم میشه ، چون وقتی کسی به هدفش میرسه یا حتی وقتی به اون نزدیک میشه برای خودش هدف بالاتری میذاره ، شاید نمونه های نادری باشن که به هدفشون برسن و بی خیال ادامه راه بشن که اون نشونه ی ضعفشونه ولی همیشه هدف های بالاتری هم هستند که انسانها اونا رو به عنوان هدف بعدی برای خودشون قرار میدن

  18. امروز صبح زود بیدار شدم نگران کنکور ارشد بودم، اونقدر استرس داشتم که نمیتونستم بخوابم ولی یک کم فکر کردم دیدم دنیا قرار نیست آخر بشه من دارم تلاشمو برای رسیدن به هدفم میکنم و هنوز هم فرصت دارم! نمیدونم این تم که شما گفتین میتونه همون هدف باشه یا نه! ولی یکم زندگی را ساده تر میکنه! بالاخره تم یا هدف،هرچی هست باید باشه، تا یک حرکتی صورت بگیره ولی اینجوری در قالب تم جالب تره و باعث میشه زیاد به خودمون سخت نگیریم.
    ممنون از مطلب خوبتون، حتما بیشتر به این موضوع فکر میکنم.

  19. این تم هایی رو که مثال زدین همون زندگی در لحظه است، غصه گذشته لعنتی رو نخوردن و الکی نگران اون آینده مسخره ی نیومده نبودن.

  20. خوندم و واقعا لذت بردم… من اگه یاد بگیرم یکم با خودم مهربونتر باشم راحت تر میتونم ب جای هدف از تم استفاده کنم… چون واقعا هدف مشخص کردن و سخت گیری های بیش از حد برای رسیدن بهش فقط ادمو خسته و عصبی میکنه… اما خب اگه ادم ب جای اینکه بگه من میخوام یه رمان پرفروش داشته باشم بگه من میخوام بیشتر مطالعه کنم و فقط ب خاطره اینکه در حال رشده خوشحال باشه باعث تنبلی یا کم کاری نمیشه؟ وقتی یه هدف مشخص میکنی یعنی ب زمان هم توجه میکنی دیگه
    وقتی حد و حدودی برای پیشرفتت تعیین نکنی با کمترین تلاش هم ممکنه راضی باشی چون در حال پیشرفت هستی ولی مثلا با یه شیب کم …
    این چیزی ک گفتین رو دوس داشتم و باعث ارامشم میشه ها ولی فکر میکنم شاید باعث تنبلی و کم کاری بشه (حداقل برای من) اینطوری نیست؟

  21. ع… خیلی خوب نوشتید.. یعنی با مطلبتون موافقم.
    خودم دقیقا همین تجربه را کسب کردم که هدفگذاری افسردگی می آورد.. 6 ماه پیش به نظرم زندگی ام پس از سنِ 25 سالگی دیگر معنی ندارد و ادامه اش برایم بیهوده به نظر می رسید. زیرا حدفم عکاسِ مستند شدن بود. الآن 18 سال دارم، و در سن 23 سالگی به این حدف خواهم رسید. پیش خودم می گفتم فوق اش دو سال هم کار می کنم.. اما بعد از آن دیگر حدفی برای زندگی ام نمی دیدم. تا دوستی گفت من می خواهم از عکاسی لذت ببرم، و این کار را تا عبد هم می توانم انجام دهم. منظورم لذت بردن از کارم است.
    خلاصه که به نظرم خیلی خوب نوشتید که هدفگذاری چرا خوب نیست.
    بدرود

  22. ممنونم .” هدف داشتن” و “تم زندگی ” را مطرح کردید . این تم زندگی یا سبک زندگی ویا ایجاد یک فرهنگ برای خود چیزی بسیار عالی است . دست یافتنی و پویا . در هر جایش که قرار داشته باشی رسیده ای . اما هدف تعیین کردن به خصوص هدف های بزرگ چیز دلهره آوری است . که همین ترس و دلهره ی پشتش باعث هزار دردسرمی شود . حتی باعث می شود که عده ای سود جو از ساده لوحانی با اهداف بزرگ سوء استفاده کنند .: – تنها با این محصول لباس های درخشان داشته باشید . – تنها با این کلاس ها کارشناس ارشد قبول شوید .و … با این لحن همان چاله ی ترس و جهل بین ما و هدف بزرگ را که شما گفته اید، پر می کنند. باز هم ممنون

  23. متشکرم آقای سخاوتی این همونی بود که من دنبالش بودم همیشه به خودم می گفتم چرا باید هدف داشته باشیم آیا بدون داشتن هدف نمی شود شروع کرد. مدتها است که به گروهی که با آنها کار می کنم می گفتم بیائید شروع کنیم ولی همه افراد گروه دنبال نوشتن و تدوین یک هدف روشن شفاف و دست یافتنی بودن! و تاکنون هم نتونستن چیزی بنویسن و کاری رو هم شروع نکردن. آیا مخترع الکتریسته هدفش این همه کاربرد برای آن بود ! مثال خوبی از تکامل در نوشته هاتون مطرح کردین بدون داشتن هدف هم می شه تکامل پیدا کرد توسعه داد و پیشرفت کرد و چیزهای جدید یاد گرفت . همانطور که من امروز هیچ هدفی برای دیدن سایت شما نداشتم ولی آمدم و خواندم و چیز جدیدی یاد گرفتم

  24. این کتاب کم خوندن با اون بیشتر شنیدن و دیدن تناقض نداره ؟ مثلاً خیلی کتابها از شنیدن و دیدن ساخته نشده ؟ سفرنامه ها دیدنی های واقعی هستند رمان ها دیدنی هایی که تخیلی شدند کتابهای علمی دیدنی هایی که به متر و اندازه دراومدند
    به نظرتون بخشی از آنلرن کردن این نیست که چشم و گوشتون رو هم ببندید حتی ؟خوب به هر حال شما با دیدن و شنیدن هم چیز دیگری ممکن است یاد بگیرید

    البته خود ایده آنلرن کردن به نظر شیرین میاد که به قول خودتون چیزهای کاربردی را فقط بلد باشیم. ولی دوست دارم بدونم چیز کاربردی از نظر شما چیه ؟ مثلاً من احتمال میدم خوشحال بودن و افسرده نبودن ممکنه یه کاربرد مثیبت باشه و اونوقت شخصی باشه که با یادگرفتن زیادی به این کاربرد برسه. شاید هم کاربرد و منفعت مالی اگه فقط هدف باشه که اونقوت درسته ما فقط راجع به کسب و کارمون باید بدونیم

    البته از کامنتم معلوم نبودم که قصد بحث ندارم ولی واقعاً این قصد رو ندارم ولی مسائلی که شما مینویسید همیشه دغدغه منم بوده. مثلاً در در دنیایی از (اطلاعات) چرا باید این همه چیز رو یاد گرفت ؟ و تقریباً همه پستهاتون رو باعلاقه خوندم ولی موارد مبهم …

  25. حرف دلمو زدی… محشر بود!
    من واقعن دچار افسردگی هستم بخاطر همین هدفهایی که دارم 😐

    نوشته شما منو یاد یه تجربه‌ای انداخت. آدم در فرایند آموختن، بعد از مدتی حس میکنه که همه چیز رو میدونه! ولی یکم دیگه که جلوتر میره میبینه نه! تازه هیـــــچی نمیدونه! فک کنم این همون منظر شما از پروسه آنلرن کردن بود…

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *