خلق وبلاگ – گزینه جایگزین

دلایل زیادی برای خلق وبلاگ (blogging) وجود دارد. اگر کتاب امکان را خوانده باشید حتما متوجه شده اید که من به شکل خسته کننده ای تقریبا بعد از همه گزینه ها پیشنهاد کرده ام  که یک وبلاگ بسازید و تجربیاتتان را در آن منتشر کنید.

برخلاف تصور خیلی ها، یک وبلاگ صرفا ژورنالی برای انعکاس فعالیتها یا احساسات یا عقاید یا عکسهای ما نیست. رابطه بین وبلاگ و چیزی که هستیم و می شویم (در حالت ایده آل) بیشتر شبیه رابطه مرغ و تخم مرغ است تا شبیه رابطه روزنامه و خوانندگانش. من خودم بیشتر وقتها نمی توانم بگویم که وبلاگم فعالیتهایم را شکل می دهد یا تجربیاتم وبلاگم را.

وبلاگ
وبلاگ

وبلاگ بهترین امکانی است که اینترنت/فناوری اطلاعات تا به امروز برای بشر فراهم کرده است.”

(بدیهی است در همه جای این متن منظور من از وبلاگ جایی است که صاحبش به طور مرتب به آن محتوای ارزشمند اضافه می کند. ارزشمند هم برای خودش و هم برای مخاطبانش. داشتن یک اکانت روی یک پلتفرم وبلاگنویسی و گه گداری کپی کردن مقداری چرت و پرت روی آن کسی را واجد شرایط وبلاگ داشتن نمی کند.)

– خلق یک وبلاگ به شما کمک می کند (شما را مجبور می کند) که دائما یاد بگیرید. یک وبلاگ مانند یک معلم/مربی/مدیر شبانه روزی عمل می کند. فرقی نمی کند که موضوع وبلاگ شما چیست یا کدام گزینه را انتخاب کرده اید. چیزی که اهمیت دارد اینست که دائما در مسیر رشد و یادگیری باقی بمانید و لبه های امکان را بکاوید. من نمی گویم که این کار بدون خلق وبلاگ غیر ممکن است ولی خلق وبلاگ احتمالش را خیلی زیاد می کند.

– خلق یک وبلاگ به شما امکان ارتباط و گفتگو با آدمهای دیگر را می دهد. با آدمهایی که علایق و دغدغه های مشترک دارند. خوب ممکن است بگویید که شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک هم همین کار را ولی خیلی آسانتر انجام می دهند. شاید علایق و دغدغه های مشترک در هر دو جا یکی باشد ولی میزان اهمیت دادن (care) و تشنگی قطعا خیلی فرق دارد.

– یک وبلاگ جایی است برای بازی کردن، خلق، سرگرم شدن و لذت بردن. باز هم فرقی نمی کند که موضوع وبلاگ شما چیست. جامعه شناسی، عکاسی، آشپزی، کسب و کار، ادبیات، موسیقی یا جراحی قلب باز. مهم اینست که جایی دارید برای بازی و سرگرم شدن. به تنهایی و با دیگران.

–  سالهاست که مصرف کننده اطلاعات بوده اید. سالهاست که از اینترنت گرفته اید. حالا شاید زمان آن فرا رسیده باشد که چیزی به آن برگردانید. اگر فقط به یک نفر یک چیز یاد بدهید. اگر فقط برای یک نفر الهام بخش باشید. اگر فقط یک سؤال برای یک نفر ایجاد کنید. اگر فقط به بازیافت یک اندیشه کمک کنید. اگر فقط یکی از مؤلفه های امکان پذیر شدن چیزی بشوید.

 – خلق وبلاگ برای شما فرصتهای جدید ایجاد می کند. کی و چگونه اش را کسی نمی داند. ممکن است یک کار پیدا کنید. ممکن است شغلتان را تغییر بدهید. ممکن است با کسی دوست بشوید یا ازدواج کنید. ممکن است یک کسب و کار راه بیندازید. ممکن است یک کارگاه نجاری یا نقاشی دایر کنید. ممکن است شکارچی بشوید. البته برای استاد شدن در وبلاگ نویسی هم دو روش وجود دارد.

اگر واقعا می خواهید وبلاگ بنویسید و اگر فکر می کنید این مطلب کافی نیست و به کمک بیشتری نیاز دارید شاید این برنامه به شما کمک کند:

خلق وبلاگ – گزینه جایگزین

یکشنبه 25 آبان ساعت 3 تا 6 عصر

11 دیدگاه

  1. قبلا میدونستم که معتادم؛ به فکر کردن و نگاه کردن. بعد فهمیدم حرف‌زدن و نوشتن و فکرکردن و نگاه‌کردن٬ همشون یکی‌اند. یه نگا به خودم انداختم٬ دیدم به نوشتن هم معتاد شدم. وبلاگ‌نوشتن برام یه تجربه‌ی جالب بود. چون میدیدم میتونم خلق کنم و دیگران رو به خوندن خضعبلاتم٬ علاقه‌مند کنم. همه چی گل و بلبل بود٬ تا اینکه دیدم اکثر ساعات روزم رو دارم درمورد نوشتن و سوژه‌ی نوشتن و وبلاگ فکر میکنم(و هیچ ارداه‌ای برای انجام کار دیگه‌ای ندارم) . این شرایط مصادف شده بود با حذف یا کم‌رنگ شدن روابطم توی دنیای واقعی.
    به همین دلیل تصمیم گرفتم با یه خداحافظی٬ و حذف وبلاگ٬ همه رو خوشحال کنم و خودم رو آزاد.
    اما همونطور که گفتم٬ من کاملا معتاد نوشتن شدم… حالا حدود یه ماه میگذره و من هر روز هم مینویسم(واسه خودم) و هم به وبلاگ و افرادی که اونجا شناختم فکر میکنم و از اونطرف هیچ حرکتی برای بهبود روابط اجتماعیم نمیکنم
    نظر خودم اینه که دچار درخودفروماندگی و خلا شخصیتی هستم و وبلاگ یه جور سرپوش گذاشتن بود برای اینکه خیلی از حفره‌های شخصیتیم رو پر کنم(مشخصه که موجود بدبینی‌ام؟)
    با این قصه‌ی کرد شبستری که من خدمتتون عارض شدم٬ به نظرتون وبلاگ نوشتن واسه اینجانب حکمِ مکروه داره یا مستحب؟

    بین این چیزایی که خوندم ازتون٬ ذکر استعداد هیچ‌کاری‌نکردن یا خیره شدن به سقف بود که جذبم کرد. آخه اولین باره میبینم کسی این استعداد(م) رو جدی گرفته و الخ.

  2. سلام
    من پسری 14 ساله هستم
    قبلا یک وبلاگ داشتم و ان را ول کردم
    ولی دوستم وب شما رو به من معرفی کرد
    نظرم عوض شد واقعا
    ممنونم:)

  3. امروز قطعا یک نقطه عطف در زندگی من بود.
    خوشحالم که تو این برنامه شرکت کردم و ممنونم از علی عزیز برای اینکه با این برنامه امکان کشف لبه ای جدید رو برای من فراهم کرد. حالا شور و شوقم واسه ایجاد ترکیبات جدید که یکی از اونها خلق وبلاگه خیلی بیشتر و باشعورتر !!! شد.
    امیدوارم موجود جدیدی که امروز نطفه اش تشکیل شد خوب و به موقع رشد پیدا کنه و بتونم خبر تولدش رو همین جا بدهم.

  4. سلام
    راستش چند ماه پیش کتاب امکان افتاد دستم و سریع خوندمش . از همون موقع تصمیم گرفتم مسیر زندگیم رو عوض کنم و کاری که قلبا بهش علاقه دارم رو انجام بدم.برای این کار هم تصمیم دارم الان از ارشد انصراف بدم و برم خدمت و بعدش دنبال کار.اما کلی فکر منفی میاد تو ذهنم تا حدی که منو از تصمیمم برمیگردونه.مثلا میترسم که تصمیم اشتباه باشه.میترسم که برم و پشیمون بشم.میترسم چون برای ارشد وقت گذاشتم و الان اون همه تلاش و وقت و انرژی از بین میره.خلاصه اولش خیلی سهل بود ولی الان نمیتونم شرایط رو مدیریت کنم و حتی درست فکر کنم.از اینجا مونده و از اونجا رونده!

      1. بالاخره تصمیمم رو یک سره کردم و رفتم سراغ سربازی و بعد کار.البته برای بعد سربازی برنامه کاری مدونی ندارم ولی نا امید هم نیستم.دوست دارم کسب و کار خودم رو شروع کنم.رقابت کردن و ارایه طرحهای جدید رو دوست دارم.امید که 30 سال دیگه به این روزها افتخار کنم

  5. ای گرامی بفرما آیا برای وبلاگ های با مطالب علمی مانند وبلاگ های آموزش نرم افزار یا مانند آن هم همین دیدگاه درست است؟یعنی به رشد آدم کمک می کند؟

  6. خیلی خوشحالم که توی فاصله ی کوتاهی با دوتا مطلب قشنگ آپ کردی ، وبلاگ نویسی و البته نوشتن نقش موثری در زندگی من ایفا کرده و تونسته برام دوستای خوبی به ارمغان بیاره ، البته تو حساب نیستی چون با تو مجازی آشنا نشدم :-دی

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *