شما همه چیز می توانید داشته باشید:
کاری که به آن عشق می ورزید. عشقی که دو طرفه و لایزال است و مثل سرچشمه رود نیل از قلب شما و طرف مقابل شما بی وقفه می جوشد. امنیت شغلی و مالی. یعنی جایی که دیگر نیاز نیست نگرانی مالی داشته باشید. هر چه را که دوست داشته باشید می توانید بخرید. بدنی که از دیدن آن توی آینه به خود افتخار کنید. گذشته ای که هر پنج سال آن یک کتاب الهام بخش است برای بشریت. و آینده ای که هر یک سال آن نویدبخش فرا رفتن از محدودیتهای فیزیکی و شیمیایی.
این پوپولیسم به زبان ساده است. مرض یا اگر نگویم مرض، پدیده ای که همه جا از جمله در میان کسانی که برای کوچینگ به من مراجعه می کنند به وفور دیده می شود. شعاری که برای رئیس جمهورها رای می آورد. ایده ای که چرخ اقتصاد را می چرخاند. و اندیشه ای که روح و روان میلیونها نفر را – اگر نگویم مثل خوره می خورد – به شدت به خودش مشغول می کند.
شما همه چیز می توانید داشته باشید.
این پیام از کانالهای متعدد به آدمهایی که همه چیز نمی توانند داشته باشند یا دقیقتر بگویم در حال حاضر همه چیز ندارند، داده می شود. گویی که جنبشی عالمگیر و غیر متمرکز در کار است. جنبشی مانند جنبش برابری حقوق زنان یا برابری سیاه پوستان. با همان منطق که یک زن از یک مرد چیزی کم ندارد و یک سیاه پوست از یک سفید پوست، کسی هم که همه چیز ندارد از کسی که همه چیز دارد، چیزی کم ندارد. جمله مسخره ای شد. بهتر است بگویم کسی که همه چیز ندارد با کسی که همه چیز دارد حقوق برابر دارند. این هم مسخره است. بهتر است بگویم کسی که همه چیز ندارد باید همه تلاش خودش را بکند و جامعه جهانی هم باید از او حمایت کند تا روزی همه چیز داشته باشد. گویی یک مارتین لوتر کینگ دیگر در جایی در این زمینه سخنرانی الهام بخشی کرده است. سخنرانی که با I have a dream شروع شده است.
و حالا هر کسی را که ببینی در رویای رهبر جنبش عظیم “شما همه چیز می توانید داشته باشید” سهیم است. حالا همه ما با هم دست در دست یکدیگر گذاشته ایم – حداقل به صورت ذهنی یا در شبکه های اجتماعی یا حتی ناخودآگاه – تا یکبار و برای همیشه دوران تاریک “یه چیزی باید بدی تا یه چیزی بدست بیاری” را پشت سر بگذاریم. هم به عنوان یک فرد. هم به عنوان یک ملت. و هم به عنوان یک گونه.
یکبار و برای همیشه هرم مازلو را دوباره تعریف می کنیم. با پایه ای چنان سترگ که همه نیازهای مالی ما و فرزندان ما و نوه های ما را تا چندین نسل تامین کند. مثل کوهپایه دماوند. به یک کیسه گندم و برنج یا حقوق کارمندی که دیگر ارضا شدن نیازهای اولیه نمی گویند. یک آپارتمان 65 متری که سقف بالای سر نیست. با این همه فرصت برای خلاقیت و نوآوری و بازار اپلیکیشن و فناوری با میلیونها کاربر بالقوه، بدیهی است که در پایه هرم مازلو شما همه چیز می توانید داشته باشید. البته اگر کارآفرینی جواب نداد در پزشکی همیشه به روی شما باز خواهد بود. یا هر دو با هم. با گرفتن یک تصمیم درست و ایمان به رویای رهبر جنبش، ساختن پایه هرم جدید مازلو نه تنها کاری است شدنی بلکه رسالتی است انسانی و اجتماعی که بر دوش شما گذاشته شده است. پایه یعنی لایه اول هرم که بزرگ و استوار ساخته شد مابقی خودش خودکار ساخته می شود. مثل قایقی که با کشیدن یک اهرم باد می شود. (self inflating)
اهرم: رویای جنبش پوپولیستی “شما همه چیز می توانید داشته باشید”
سلف: خود شما
باد: امنیت مالی یا همان پول در ابعاد بزرگ
در این پارادایم جدید بقیه لایه های هرم قدیمی مازلو مانند عشق، حس تعلق، اعتماد به نفس و سلف اکچوالیزیشن، بیش از آنکه یک لایه باشند گدازه های آتشفشان لایه اول هستند. یا دست کم دودی که از دهانه آن خارج می شود. دورانی که یک قرص نان برای کشیدن یک تابلو یا تحقیق درباره یک بیماری کافی بود گذشته است. حالا هنر شما مرغ است و کوهپایه عظیم امنیت مالی قبل از اینکه چهل ساله بشوید، تخم مرغ. یا برعکس. تحقق خود شما (self actualization) یعنی خلق ثروتی بزرگ و خلق ثروتی بزرگ یعنی تحقق خود شما. در جمله فوق می توانید سلف اکچوالیزیشن را با عشق یا اعتماد به نفس یا حس تعلق جایگزین کنید.
آدمهای فردگرا با منزوی یا بقول شما درونگرا که میلی به گروه ها و باندهای سوشال نتورک ها و گروه های دانشجویی و شغلی ندارند و همیشه افراد کمی اطرافشان دارند یا میل ندارند اطرافشان شلوغ باشد باید چکار کنند بنظر شما؟ و حس میکنند اینگونه حرکتی انجام نداده اند و درجا میزنند راهکار چیست؟ سوال کلی است و باید مصداق آورد ولی اگر در این حالت کلی چیزی به ذهنتان میرسد ممنون اگر بنویسید.
این افراد برای وارد نشدن به گروه ها و جمع های روتین و مهمل دلایل درست و منطقی دارند اما حس میکنند اینگونه از مسیر حرکت طبیعی زندگی هم فاصله دارند، متوجه منظورم میشوید؟
بیفت رو اعصابت سید
تو خیلی خوبی کسی که با داشتنش همه چیز داری، هیچوقت هیچکجا نمیشود فراموشت کرد.
الان سعی داشتی بگی ای ملت سر کار هستید و الکی خودتونو خسته نکنید هیچ کدوم به اون نقطه ی همه چیز داشتن نمیرسید؟
بحث جذابی است ولی من نمیفهمم 🙁