بی بی سی فارسی نوروز امسال برنامه ای پخش کرد با عنوان “بزرگان ایران زمین” که در آن سعی شده بود با نظر مردم و کارشناسان برنامه شش نفر از بزرگان ایران به عنوان کسانی که بیشترین تاثیر را در ایران امروز و زندگی مردمش داشته اند، انتخاب شوند و زندگی و تاثیر آنها در شش برنامه کوتاه به نمایش و گفتگو و نظرسنجی گذاشته شود.
این شش نفر عبارت بودند از: حافظ، زرتشت، مصدق، کوروش، بوعلی سینا و فردوسی. و حالا قرار است که یک نفر به عنوان تاثیرگذارترین شخصیت بزرگ ایران از بین این شش نفر انتخاب شود. من قبل از اینکه این اتفاق بیفتد می خواهم حدس خود را به همراه چیزهای دیگری اینجا بنویسم.
با شنیدن عنوان برنامه به طور اتفاقی، اولین نکته ای که به ذهن من رسید این بود که چطور می توان تاثیر و تاثیرگذاری یک شخصیت را که در 2500 سال یا 900 سال یا 90 سال قبل زندگی می کرده است، به دقت تعریف و اندازه گیری کرد. شکی در این نیست که همه این شخصیتها انسانهای بزرگی بوده اند، حداقل با این ملاک که نامشان تا به امروز باقی مانده است و بهانه ای شده برای تحقیق و ساختن برنامه فوق الذکر. ولی سؤال اصلی اندازه گیری میزان تاثیر هریک از آنها در زندگی امروز ما به عنوان یک فرد یا به عنوان یک ملت است. از آن سخت تر مقایسه این تاثیرات با همدیگر می باشد. مثلا اگر کوروش نبود ما امروز چطور زندگی می کردیم؟ اگر بوعلی سینا نبود چطور؟ چه کسی می تواند با منطق و استدلال علمی ثابت کند که زندگی ما با نبودن هریک از آنها امروز شکل بدتر ( یا بهتری) داشت و با چه کیفیتی؟ پاسکال جمله معروفی دارد که می گوید “اگر بینی کلئوپاترا کوچکتر بود جهان کلا شکل متفاوتی می داشت.” این جمله قاعدتا در مورد شخصیت های بزرگ ما هم صدق می کند. ولی سؤال اینست که جهان ما بدون آنها امروزچه تفاوتی می داشت؟
مثلا اگر زرتشت نبود ما امروز پندار، گفتار و رفتارمان چقدر بدتر از اینکه هست می بود؟ اگر کوروش نبود ما چقدر کمتر در این کشور به حقوق بشر یا همان انسان احترام می گذاشتیم و یا به آداب و رسوم و افکار و مذاهب و نگرشهای متفاوت با آنچه که خودمان داریم؟ اگر بوعلی سینا نبود چقدر بیشتر به سلامت خودمان اهمیت می دادیم و جسم و جانمان را چگونه در می یافتیم؟ اگر او نبود ما چقدر بیشتر یا کمتر تشنه علم بودیم و علوم مختلف را در کنار هم می توانستیم فرا بگیریم. مثلا فلسفه و طب را با هم؟ اگر حافظ نبود زاهد چقدر کمتر در خلوت آن کار دیگر را می کرد؟ اگر فردوسی نبود تعداد کلمات غیر فارسی که من در این نوشته استفاده کرده ام چند درصد بیشتر یا کمتر می بود؟ اگر مصدق نبود، نفت ما امروز به چه شکلی فروخته می شد و به چه مصرفی می رسید؟
اینها فقط بعضی از تاثیراتی است که من حدس می زنم شخصیتهای فوق با آنها شناخته می شوند. شما می توانید با تاثیراتی که خودتان برای این شخصیتها قائل هستید، سؤالهای فوق را تغییر دهید.
متاسفانه دانش بسیار محدود من از تاریخ کشورم به من اجازه نمی دهد جواب هیچ یک از سؤالهای فوق یا سؤالهای مشابه را پیدا کنم. من همیشه از درس تاریخ بدم می آمد. شاید به این دلیل که باید کتاب قطوری را حفظ می کردیم. اطلاعات زیادی درباره ظهور فلان سلسله یا سقوط فلان طایفه. با تاریخ و اسمهای عجیب و غریب. من هیچ چیز از درس تاریخ نمی فهمیدم. شاید چون معلم تاریخ ما کارش را بد انجام می داد. شاید چون نویسنده کتاب درسیمان کارش را بد انجام داده بود. شاید مورخین کارشان را بد انجام داده بودند. به هر صورت دانش من از تاریخ کشورم محدود شد به اطلاعاتی که بعدا بیشتر جنبه احساسات و “تفاخر و تخرخر” (به قول جلال آل احمد) به خودش گرفت. کوروش پادشاهی بزرگ و عادل بود که برای اولین بار منشور حقوق بشر را نوشت. بوعلی سینا دانشمندی نابغه و باهوش بود. و الخ. و از همه اینها نتیجه گرفتم که ایران سرزمین بزرگی بوده است که آدمهای بزرگ بسیاری در آن زندگی می کرده اند. آدمهایی که هر چه پندار و گفتار و رفتار زندگی روزمره ما با پندار و گفتار و رفتار آنها تفاوت بیشتری پیدا می کند برایمان بزرگتر جلوه می کنند. شاید مثل ثروت ثروتمندی که هر چه فقیرتر باشی بیشتر به چشمت می آید.
پدربزرگ من که یک کشاورز بی سواد بود همیشه برای من و برادرم و بقیه نوه هایش اشعار شاهنامه را از بر و با آب و تاب خاصی می خواند. برای ما تعریف می کرد که وقتی بچه بوده، شبهای زمستان که خانواده کشاورزها که بیکار بوده اند دور هم جمع می شده اند و تفریحشان این بوده که یک نفر داستانهای شاهنامه را برایشان بخواند و آنها اینجوری سرگرم می شده اند. او اینجوری شعرهای فردوسی را یاد گرفته بود. من را هم همینجوری به شاهنامه علاقه مند کرد. ده سالم که بود از خاله ام خواهش کردم کادوی تولد برایم شاهنامه بخرد. او هم خرید. کتابی بزرگ، هم در اندازه و هم در محتوا. من هیچ وقت نتوانستم بیشتر از چند بیت از اشعار فردوسی را حفظ کنم یا از این کتاب عظیم چیزی بیشتر از داستان رستم و سهراب یاد بگیرم. امشب بعد از سالها به بهانه نوشتن این مطب به کتاب شاهنامه ام نگاهی انداختم. گشادی درد بی درمان گشادی. به همین ترتیب اعتراف می کنم که نسبت به زرتشت، کوروش، بوعلی سینا، حافظ و مصدق هم جهل تاریخی اختیار کرده ام و هرگز در پی این برنیامدم که فراتر از چیزی که از کتابهای درسی برای امتحان مجبور بودم حفظ کنم یا چیزی که در بعضی سریالهای تلویزیونی دیده ام، از این شخصیت های بزرگ یا شخصیت های بزرگ دیگر ایران یا حتی شخصیت های بزرگ کشورهای دیگر چیزی یاد بگیرم و زندگیم را متاثر از یافته ها و آموزه های آنها بکنم.
برگردیم به صورت مسئله اصلی و اینکه من می خواهم حدس بزنم کدامیک از این شش شخصیت بیشتر از شخصیتهای دیگر در ایران امروز تاثیرگذار است. واضح است که این کار را می خواهم به صورت غیر علمی و با ارائه نظر شخصی خودم انجام بدهم.
به نظر من حافظ تاثیرگذارترین شخصیت بزرگ ایران است. ولی چرا؟
1- (حداقل) یک جلد دیوان حافظ تقریبا در خانه هر فارسی زبانی پیدا می شود.
2- فارسی زبانها و به خصوص ایرانی ها این کتاب را بیشتر از هر کتاب دیگری و به تکرار و تناوب می خوانند.
3- فال حافظ را هم بچه های دستفروش سر چهارره ها در پاکتهای دویست تومنی می فروشند، هم دوست من که مدیر فناوری اطلاعات یک سازمان بزرگ در کاناداست به صورت یک برنامه (app) فال حافظ برای گوشی آی فون و بعد هم گوشی های اندرویید نوشته است و آنرا بر روی app store می فروشد. بماند که هر کسی هم به طور فردی یا جمعی در زمانها و مکانهای مختلف مجانی فال حافظ می گیرد.
4- غزلیات حافظ در انتشارات دیگر مانند سررسید یا خیلی از روزنامه ها و مجله ها درج می شود. بعضی از گویندگان رادیو و تلویزیون هم خیلی وقتها برنامه شان را با یکی دو بیت از حافظ شروع می کنند.
5- فال حافظ از طریق سرویسهای مختلف تلفنی، ایمیل و اس. ام. اس. قابل دریافت است.
6- یقه هر آدم فارسی زبانی را که بگیرید حداقل چند بیتی از غزلیات حافظ می تواند برای شما از بر بخواند.
7- بسیاری از اشعار حافظ را می توان حتی به صورت یک تک مصراع یا یک تک بیت از ابتدا، میانه و یا انتهای یک غزل، در محاوره های امروزه فارسی استفاده کرد. در ابتدا، میانه یا انتهای یک جمله، یا به صورت یک جمله مستقل. کاری که خیلی ها می کنند.
8- اشعار حافظ امید بخش است. چیزی که بسیاری از مخاطبینش بسیار زیاد و به کرات در شبانه روز به آن نیازمندند.
9- اشعار حافظ برخلاف اشعار فردوسی یا مولانا کوتاه، قابل هضم، سرگرم کننده و لذتبخش است. از این نظر حافظ را می توان با توئیتر (tweeter) مقایسه کرد. شاید یکی از دلایل محبوبیت و همه پسند بودنش هم همین موضوع باشد.
10- اشعار حافظ به خصوص زمانی که به صورت فال خوانده می شوند، کاربرد مشاوره دارند. حافظ خواننده اش را بر سر یک دو راهی یا تصمیم گیری سخت زندگی راهنمایی می کند. چطور؟ من نمی دانم.
11- اشعار حافظ را خوانندگان مختلف با سبکهای مختلف خوانده اند و می خوانند. حافظ بین موسیقی سنتی، پاپ، جاز، راک یا حتی رپ تبعیض قائل نمی شود.
12- در بسیاری از اشعار حافظ، خواننده تشویق می شود که گر ز دستش برآید دست به کاری بزند که غصه سرآید. وضعیتی که قرنهاست برای خواننده فارسی زبان، آشنا و معنی دار می باشد.
13- خیلی وقتها وسط یک مکالمه، فارسی زبانان به جای توضیح دادن درباره یک موضوع یا توجیه کاری که کرده اند(یا نکرده اند) یا مطرح کردن ایده ای که دارند، چند بیت از اشعار حافظ را می خوانند و طرف مقابل هم معمولا می پذیرد.
چیزی که برای من از موارد فوق جالب تر است اینست که حافظ در بسیاری از اشعارش از یک شخصیت ریاکار به نام “زاهد” در برابر شخصیتی خوب به نام “رند” انتقاد می کند که همین باعث شده خیلی ها حافظ را منتقد سیاسی اجتماعی زمان خودش بدانند. حال شما ملتی را در نظر بگیرید که چندین قرن است که به طور روزانه به بهانه تفال یا هر بهانه دیگری چنین انتقادی را در قالب اشعاری بسیار زیبا می خواند. قاعدتا می توان حدس زد که دروغ و فریب و ریاکاری در میان فارسی زبانان باید از ملتهای دیگری که به اشعار حافظ دسترسی ندارند، کمتر باشد. چه تاثیری بزرگتر و بالاتر از این؟
اشعار حافظ مملو از استعاره و تشبیه و کنایه است. ابهام خاص و مثبت گرایانه ای در سراسر غزلیات حافظ حس می شود. حافظ بر خلاف سعدی یا مولانا معمولا از زندگی روزمره و یا تجربیات عینی شخص خودش سخن نمی گوید. راهکار عینی و عملی هم پیش پای خواننده قرار نمی دهد. من حدس می زنم اینها هم از دیگر دلایل محبوبیت اشعار حافظ است. مفاهیم جذابی مانند عشق، می، میکده، وصال، دوست، زلف او، شراب، بوس او، شمع رویت، لب شیرین، نظربازی، عاشق مفلس، سیمین بناگوش، شیرین دهنان و صدها ترکیب دیگر در اشعار حافظ را از زمین تا آسمان می توان به برداشتهای مختلف تعبیر کرد. کاری که من حدس می زنم خوانندگان اشعارش بسته به حال و هوایی که دارند و جا و مکانی که در آن واقع شده اند و کاری که به آن مشغولند، می کنند و در عین حال از اشعار لسان الغیب هم حظ وافی را می برند.
بعد از خواندن یک غزل از حافظ معمولا (نه همیشه) لازم نیست که درسی بگیری یا کاری انجام بدهی یا تغییری بکنی یا حتی تاثیری بپذیری. به عبارت دیگر اشعار حافظ بیشتر با احساس سروکار دارند تا با عمل و فکر و منطق. شاید این هم دلیل دیگری باشد که فارسی زبانان که به احساسی بودن معروفند از اشعار حافظ استقبال ویژه ای در طول تاریخ نموده اند.
اگر محبوبیت و شهرت دیوان حافظ را به عنوان یک کتاب و بر اساس تعداد نسخه فروش رفته با کتابهای پر فروش جهان مقایسه کنیم، خواهیم دید که به راحتی می توان آنرا در لیست کتابهای بسیار پرفروش جهان (بین ده تا صد میلیون نسخه) قرار داد. بنابراین به هزار و یک دلیل من حافظ را تاثیرگذارترین شخصیت بزرگ ایران زمین می دانم.
مطالب مرتبط:
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
همه شما از امروز به بعد آزادی بیان خواهید داشت
مطالب مرتبط آینده:
شخصیتهای بزرگ چه کسانی هستند، چگونه آنها را پیدا کنیم و چگونه از آنها چیزی یاد بگیریم؟
3 دیدگاه