تاريخ
تاريخ، تپه ای برآمده از ريدن گذشتگان است.
هر نسلی خودش را به بالاترين نقطه تپه رسانده است.
هر نسلی با يك لايه گه، تپه تاريخ را مرتفع تر كرده است.
من از فراز تپه كسانی را می بينم كه با بيل آن را می كاوند.
هر وقت که تلویزیون تماشا می کنم. هر وقت که روزنامه می خوانم.
افتخاری در دو هزار سال پيش.
اشتباهی در یك هزار سال قبل.
خريتی در فلان سال. جهالتی در فلان قرن. خيانتی در فلان حكومت. بدشانسی ای در فلان جنگ.
بوی گند تاريخ، من را آزرده می كند.
من كه برای ريدن، باید خودم را به بالای تپه برسانم.
بر فراز دستاورد نسل قبل. نسلهای قبل.
روزی بر روی اين تپه چمن خواهد رویید.
چمنی سبز و يكدست و نرم و قشنگ.
اگر باران كافی ببارد.
Although it’s an old post, But I Should say Bravo, Because it’s a fantastic poem…
باران رو ما نمیباریم… ما گوسفندان ریدنی ای هستیم که عامل تغذیه ی تپه ی تاریخیم…
و چه کسی از سبزی و لطافت تپه ی آینده لذت خواهد برد؟
نسل های بعد هم ریدن را ادامه خواهند داد
و نسل های بعد تر
مثل گذشتگان
و چه کود غنی ای خواهد شد!
و چه سبزی و لطافت نابی خواهد شد!
برای چه کسی؟؟؟؟
خیلی قشنگ بود. بار معناییش منو گرفت!!