خبرزدگی، گشادی خبری و خبر بی خبر شدن من

اعتراف می کنم که من برخلاف همه شعارهایی که می دهم و توصیه هایی که درباب گوش نکردن به اخبار به دیگران می کنم، اینبار هم اخبار مربوط به مذاکرات هسته ای را دنبال کردم. لطفا من را ببخشید. دیگر هرگز تکرار نخواهد شد. قول می دهم که از این به بعد دیگر هیچ خبری را دنبال نکنم. حتی اخبار مربوط به مذاکرات هسته ای در مسکو یا مذاکرات هسته ای بعدی در کشورهای دیگررا . لطفا من را ببخشید و توصیه ام را درباب گوش نکردن به اخبار جدی بگیرید.

خبر چیست؟ خبر بازگویی اتفاقی است که در گذشته و البته در بیشتر مواقع خارج از کنترل ما اتفاق افتاده است. خبر روایتی مخدوش از واقعیت است، روایتی مطابق سلیقه و میل و سیاست و نفع رسانه و اربابانش. به جز موارد استثنا که آن موارد استثنا هم قطعا خواننده وبلاگ من نیستند، آگاه شدن از اخبار هیچ کاربرد عملی و یا نظری برای هیچ کسی ندارد. چه آگاه شدن از اصل واقعه چه آگاه شدن از روایت مخدوشش. با وجود این میلیونها نفر هر ساعت اخبار را دنبال می کنند. با خریدن روزنامه. با روشن کردن تلویزیون. با چک کردن سایتهای خبری. با پیامک! می توانید باور کنید که بعضی ها پول می دهند که خبرهای مهم را از طریق پیامک دریافت کنند! ولی چرا؟

الف- اخبار توجیه کننده گشادی است. اوضاع خراب است و همه اخبار دنیا هم بر آن دلالت می کند. اوضاع هم در ایران خراب است هم در آمریکا. اوضاع هم در افغانستان خراب است هم در یونان. هم در اسپانیا هم در سومالی. همه جا اوضاع خراب است. مذاکرات 5+1 هم که فعلا به نتیجه نرسیده است. قیمت دلار هم که ثبات ندارد. پس فعلا هیچ کاری نمی شود کرد. همه کسانی که از اخبار دنیا آگاه هستند با جمله فوق موافقت خواهند کرد. فعلا زمان مناسبی برای آغازگری نیست.

ب- اخبار به آدمهایی که چیزی برای گفتن ندارند چیزی برای گفتن می دهد. حضار یک مهمانی را تصور کنید که حرفی برای گفتن ندارند یا مهارتهای ارتباطی و پرسشگری و کنجکاویشان در حد صفر است. آنها حتی نمی توانند درباره دستپخت زن صاحبخانه یک مکالمه پانزده دقیقه ای داشته باشند. چه رسد به آخرین کتابی که نخوانده اند یا آخرین فیلمی که ندیده اند. یا آخرین سفری که اگر هم رفته باشند بلد نیستند چطور درباره آن حرف بزنند یا به حرفهای دیگری گوش بدهند. خبر و حواشی آن حضار را از سکوت نجات می دهد. لباس خانم کاترین اشتون و تغییرات آن را می شود نیم ساعت مسخره کرد. گرانی دلار و بنزین را هم همینطور.

ج- دنبال کردن اخبار برای کسی که کاری و هدفی و زندگی ای برای خودش ندارد به تنهایی فعالیتی معنادار محسوب می شود. “چی کار داری می کنی؟” “دارم خبرهای مذاکرات هسته ای رو می خونم.” “خوب پس هر وقت کارت تموم شد ببین بچه چرا گریه می کنه!” دفعه بعد به قیافه های جدی پیرمردهای بازنشسته ای که کنار دکه های روزنامه فروشی مشغول خریدن روزنامه هستند، با دقت بیشتری نگاه کنید.

د- خبر، امید کاذب ایجاد می کند. توهمی بی پایان. اگر در این مذاکرات، 5+1 با 1 به توافق برسند، من از اینجا به آنجا خواهم رسید. اگر قیمت دلار 500 تومن بشود من امسال می توانم در فستیوال برزیل شرکت کنم. اگر قیمت دلار 5000 تومان بشود و تحریمها هم برداشته شود و گوگل هم خلیج فارس را به رسمیت بشناسد من می توانم برای بازارهای جهانی نرم افزار تولید کنم. مثل چک کردن لیست برنده شدگان لاتاری یا حسابهای قرض الحسنه. من اگر یک میلیون دلار برنده بشوم به آنجا خواهم رسید. من از اینجا متنفرم!

باد می وزد. روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد. شکم من سیر است. پرنده ها می خوانند. حتی گچ دستم هم اذیتم نمی کند. بلندگوی وانت-سمساری ها هم همینطور. همینجا که هستم خوب است. همین الان. من از اینجا به آنجا نمی خواهم برسم. من دیگر هیچ خبری را دنبال نخواهم کرد. قول می دهم.

 

مطلب مرتبط بعدی:

آنرا که خبر شد خبری باز نیامد

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *