صرف نظر از هر نوع تحریمی. صرف نظر از اینکه نفت را بخرند یا نخرند. صرف نظر از اینکه اختلاص بشود یا نشود. صرف نظر از اینکه تولید بکنیم یا وارد. صرف نظر از قیمت بالای نان و شیر.
جهالت 2.0
دیشب به دلیل خوردن کشک بادمجان به عنوان شام و بستنی به عنوان دسر و به دنبال آن خوب نبودن حال مزاجیم، تصمیم گرفتم که مسابقه فینال یورو 2012 را تماشا کنم. طبیعی است که قبل از چنین مسابقه پربیننده ای، صداسیما یک ساعت و چهل و پنج دقیقه قبل از مسابقه، آگهی بازرگانی پخش بکند. چیزی که به نظر من غیر طبیعی رسید، تناوب و طول مدت پخش آگهی های مربوط به کنکور کارشناسی ارشد بود.
در یک آگهی که خدا می داند چند دقیقه طول می کشد، از یک جعبه مثل صندوقچه، چند تا کتاب بیرون می آید که همه اطلاعات لازم برای کنکور دهنده را در بر دارند. از سؤالات سالهای قبل گرفته تا نحوه برنامه ریزی و مطالعه. در آگهی دیگری تعدادی جوان رنگ و رو رفته، بدون لبخند و با صدایی افسرده و رو به خاموشی، اسمشان و رتبه اولشان را در کنکور کارشناسی ارشد فلان رشته معرفی می کنند. این دو آگهی به همراه چند آگهی دیگر کنکور کارشناسی و برنامه تابستانی برای آمادگی کنکور، به تناوب و برای نزدیک به دو ساعت پخش می شوند.
اجازه بدهید من موضعم را در مورد کنکور و دانشگاه دوباره تعریف بکنم. کتاب امکان – سی کار که به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی می توان کرد – را اگر خوانده اید فراموش بکنید. اگر هم نخوانده اید، مطمئن باشید که چیز مهمی را از دست نداده اید. شاید من غربزده هستم و دچار تفکرات آمریکایی شده ام. شاید من شناخت درستی از جامعه خودم ندارم. دانشگاه بروید. هرچقدر که دوست دارید. حتی مدرک گرایی هم از نظر من اشکالی ندارد. اینقدر مدرک بگیرید که دیگر جایی بر روی دیوار برای آویزان کردنش نداشته باشید. دانشگاه رفتن و کسب علم و مدرک کاری پسندیده و قابل تحسین است. ولی تبلیغ “بسته های آموزشی آزمون کارشناسی ارشد” توی تلویزیون و قبل از مسابقه فینال یورو 2012؟
لطفا یک نفر به من بگوید که صداسیما این تبلیغات را به طور رایگان و برای بالا رفتن سطح علمی فرهنگی جامعه پخش می کند.
یعنی مؤسسه های آموزش کنکور کارشناسی ارشد صدها میلیون (در یک روز) هزینه می کنند که بسته های (صندوقچه های) آموزشی شان را به دانشجویانی که چهار سال گذشته را در مؤسسات آموزش عالی مشغول تحصیل علم بوده اند، اطلاع رسانی بکنند؟ یعنی این جماعت فروشنده و خریدار علم، از پدیده ای به نام اینترنت و گوگل خبر ندارند؟ بیلبوردها و تبلیغات روزنامه ای و مجله ای و کاغذی هم که به این امر اختصاص دارند، بماند.
یعنی حسن قلی که می خواهد کنکور کارشناسی ارشد بدهد نمی تواند بر روی گوگل عباراتی مانند “بهترین بسته کنکور کارشناسی ارشد رشته مدیریت بازرگانی” یا “سؤالات کنکور ارشد رشته روانشناسی” را جستجو بکند؟ البته که این عبارات در حال حاضر بر روی گوگل جستجو می شوند و البته که مؤسسات فوق الذکر وب سایت دارند. مسئله حجم بالای آگهی های غیر اینترنتی و قاعدتا تعداد چشمگیر (چند صد هزار) مخاطبین آنهاست. همه این مخاطبین به احتمال قریب به یقین با اینترنت آشنا هستند و به طور روزمره از آن استفاده می کنند. ناسلامتی آنها در حال کسب علم می باشند. ناسلامتی آنها “دانشجو” هستند.
این پدیده ای است که من اسمش را جهالت 2.0 می گذارم. ممنون می شوم اگر کسی یک تعریف ساده و خلاصه از آن ارائه بدهد. چیزی شبیه “مطلع شدن از بسته های اطلاعاتی از طریق تلویزیون”.
چند روز پیش که برگزاری کارگاه ریزکسب را اعلام کردم، یکی از خواننده های این وبلاگ نظر داده بود که “چه گرونه“. 250 هزار تومان برای یک کارگاه یک روزه؟ مگر من قرار است چه چیزی به شرکت کننده در مدت چند ساعت از صبح تا عصر یاد بدهم که ارزش این مبلغ را داشته باشد؟ نه جدی؟
هر آموزشی چه یک کارگاه یک روزه باشد چه یک سال تحصیلی در فلان دبیرستان غیر انتفاعی چه یک دوره شش هفته ای آشپزی، از دو مؤلفه تشکیل می شود.
مؤلفه اول: اطلاعات.
به برکت اینترنت و انقلاب اطلاعاتی، قیمت این مؤلفه روز به روز رو به کاهش است و در بسیاری از موارد به صفر رسیده است. هزینه ای که برای بدست آوردن اطلاعات می پردازیم در بیشتر موارد در حد هزینه کپی کردن و یا دانلود یک فایل است. آدم علم زده تنها این مؤلفه را می بیند و ملاک ارزش گذاریش هم حجم و نوع اطلاعات است. چاپ نفیس فلان کتاب. تعداد کتابهای موجود در فلان بسته (صندوقچه) اطلاعاتی. مدرک دکترا و شهرت و ملیت فلان استاد. تعداد نرم افزارهای موجود بر روی یک دی وی دی. مثلا شش هزار کتاب بر روی یک دی وی دی فقط یازده هزار تومان.
مؤلفه دوم: رشد. یا درگیری. یا یادگیری. یا حرکت. یا توسعه. یا ارتباط. یا تحول. یا تغییر.
این مؤلفه عاملی است که باعث می شود دانشجو یا طالب علم، کاری را بکند که در حالت عادی انجام نمی دهد. باعث بشود که او از ناحیه راحتیش خارج بشود. پدیده جدیدی را کشف بکند. ( البته نه بصورت حفظ کردن اطلاعات جدید) باعث بشود که آدم متفاوتی بشود. که به امکان مجاورش قدم بگذارد.
در کتاب امکان سعی کردم بگویم که دانشگاه رفتن در بهترین حالت فقط مؤلفه اول را فراهم می کند، یعنی چیزی که در زمان ما به سهولت و سرعت و تقریبا رایگان بدست می آید. سعی کردم بگویم که جای مؤلفه دوم در سیستم آموزش عمومی خالی است و اصولا نیازی هم برای آن احساس نمی شود. زهی خیال باطل. دیشب فهمیدم که این راه طولانی تر از آنیست که من پیش بینی کرده بودم.
پانوشت: یک ایده استثنایی برای ریزکسبی بزرگ به همراه طرح توجیهی
یک ایده ریزکسب اینست که همه بسته های (صندوقچه های) آموزشی کنکور کارشناسی ارشد (و کنکورهای دیگر) را بگیرید و الکترونیکی (دیجیتایز) کنید و آنها را با قیمت کمی ( حدود یازده هزار تومان) بفروشید. اصلا هم مهم نیست که قبلا کسی این کار را کرده است یا نه. اگر کسی این کار را کرده است به نفع شماست. کافیست همانها را بسته بندی مجدد (repackage) بکنید.
فراموش نکنید که عامل مهم در موفقیت شما حجم اطلاعاتی است که می فروشید. مثلا 323 کتاب به همراه 124000 تست و به همراه 4564 عدد اقلام اطلاعاتی دیگر بر روی دوازده دی وی دی. یک چیزی تو این مایه ها. برای جذابتر شدن محصولتان 3678 تا جمله الهام بخش و 1391 کتاب هم در زمینه موفقیت و قانون جذب به بسته آموزشی تان اضافه کنید. چند صد تا ویدئو هم از آقایان دکترها و اساتید معروف محصول شما را به درجه کمال خواهد رساند.
فعلا در این مقطع به دنبال دادن دسترسی آنلاین و اینجور امکانات آموزش الکترونیکی (e-learning) نباشید. ذکر نام اساتید مطرح را فراموش نکنید. برای گسترش کارتان از شهرستانها نماینده بگیرید و به محض اینکه به اندازه کافی فروختید، شروع کنید به تبلیغات تلویزیونی و بیل بورد و این جور چیزها. اگر می خواهید یک ریز کسب موفق داشته باشید این یک فرصت طلایی است. در ضمن فراموش نکنید که در اسم محصولتان حتما از کلماتی مانند “اولین”، “قویترین”، “بزرگترین” و یا “کاملترین” استفاده بکنید.
یک دیدگاه