اگر به اصول زیر پایبند هستید:
1- من باور دارم که اگر کاری ارزش انجام دادن داشت تا به حال انجام شده بود.
2- من هرگز به سرعت حرکت نخواهم کرد مگر برای اجتناب از کار یا یافتن بهانه.
3- هرگز بدون عمری تامل دست به کاری نخواهم زد.
4- I shall meet all of my deadlines directly in proportion to the amount of bodily injury I could expect to receive from missing them.
5- من به شدت باور دارم که فردا آبستن فناوریهای جدید، کشفیات خیره کننده و یک راه فرار از تعهدات من است.
6- من واقعا باور دارم که همه ضرب العجلها صرف نظر از میزان زمان داده شده، غیر منطقی هستند.
7- من نباید فراموش کنم که احتمال وقوع یک معجزه، هر چند بسیار ناچیز، دقیقا مساوی صفر نیست.
8- اگر با اولین تلاش موفق نشوم سال بعدی هم هست.
9- باشد که همواره تصمیم بگیرم که تصمیم نگیرم، مگر اینکه تصمیم بگیرم نظرم را عوض کنم.
10- من همیشه زمانی آغاز به کاری می کنم، قدم اول را بر می دارم و/یا اولین کلمه را می نویسم که راهی برای اجتناب از آن یافته باشم.
11- من از قانون بهانه معکوس پیروی می کنم که می گوید: هرچه کار پیش رو بزرگتر باشد، آماده سازی برای آغاز آن ناچیزتر خواهد بود.
12- من می دانم که چرخه انجام کار نه “برنامه ریزی/آغاز/پایان” بلکه “انتظار/برنامه ریزی/برنامه ریزی” است.
13- من کاری را که می توانم برای همیشه فراموش بکنم به فردا نمی اندازم.
14- I will become a member of the ancient Order of Two-Headed Turtles (the Procrastinator’s Society) if they ever get it organized.
شما هم می توانید به جامعه جهانی گسترش گشادی بپیوندید.
مطالب مرتبط
كتاب امكان شما را خواندم و خيلي لذت بردم.متشكرم از ارسال آن
و نيز براي دوستان و آشناياني كه فرزند دانش آموزي دارند و همه انرژي خود را صرف دانشگاه رفتن آنها مي كنند هم فرستادم و بازخورهاي جالبي داشت ايكاش كه با خواندن اين كتاب كمي از آزار دادن بچه هايشان دست بردارند و بگذارند شادي كنند من در اطرافيان خود بسيار ديده ام كه خانواده ها براي درس و كنكور و دانشگاه چه فضاي غم انگيزي در خانه ايجاد مي كنند و چه فشاري را به خود و فرزندانشان تحميل ميكنند و انتظار هم دارند به عنوان پدر و مادر فداكار از آنها قدرداني شود.
ممنون از حسن توجه شما
. تازگی کتابی به نام ” فرسودگی ” نوشته “کریستین بوبن” می خواندم . نه دقیقا اما بویی از همین حرفها را داشت
سلام
من کتاب جالب به جای دانشگاه رفتن چکار کنم را خواندم برای نوشتم این کتاب از شما متشکرم اگرچه در سن 32 سالگی و بعد از فارغالتحصیلی این کتاب را خواندم کتاب جالبی بود بخصوص مطلب “علم زدگی”
برای خود من هم سئوال شده بود که چرا با اینکه زیاد میدانم به اندازه کسانی که در زندگی کتابهای کمتری خواندهاند و سخنرانیهای کمتری شرکت کردهاند پیشرفت نکردهام
و جواب این سئوال این است : زیاد دانستن و عمل نکردن!
باز هم از شما ممنونم