فراسوی نیک و بد

یا داستان اجازه به خودم برای درک دیگران

داستان تقریبا به طور جدی از زمانی آغاز شد که تصمیم گرفتم با
سنگ، خاک، چوب، سیمان، ماسه، آجر، سیم خاردار، پهن تازه گاو، آرد گندم، گونی پلاستیکی، کاه، کارتن مقوایی، شیشه، بطری شیشه ای، میلگرد و یک سری خرت و پرت دیگر خانه ای در یک روستا بسازم.
شما اگر می خواهید دیگران درباره کارتان (یا حتی طرحتان) نظر بدهند بروید و در یک روستا خانه بسازید. بعید می دانم اگر در شهر این کار را بکنید همان اندازه نظر بشنوید. البته در این مورد خاص که من با آن روبرو هستم نظر دادن واژه مناسبی نیست. سعی می کنند من را قانع کنند که اشتباه می کنم و یک روز پشیمان می شوم. که دوره این کارها گذشته است. که حالا که دارم هزینه می کنم بهتر است یک کار اساسی انجام بدهم. که خیلی کوچک است. که زیرزمین کاربردی ندارد. و الخ.
در اوایل کار توضیح اینکه خانه ام را چگونه می خواهم بسازم کار دشواری بود و انرژی زیادی از من می گرفت. سالها بود که می دانستم که در وجود هر آدمی یک آرشیتکت نهفته است ولی این موضوع را تا به حال با پوست و گوشت خودم لمس نکرده بودم. حال که من خودم بدون هیچ تخصص رسمی یا تجربه ای در زمینه طراحی و ساخت خانه دست به این کار زده بودم، عادلانه به نظر می رسید که نصیحت های خیرخواهانه هر کسی را که به هر دلیلی در این سفر سر راهم قرار می گرفت، بشنوم.
البته در اوایل کار اینگونه فکر نمی کردم. بیشتر نظرات را احمقانه یا در بهترین حالت بی ربط قضاوت می کردم. مثل بیشتر مواقع که از کسی چیزی می شنویم یا می بینیم. فکرش را. یا احساسش را. یا نظرش را. یا کارش را. درست – غلط. خوب – بد. زیبا – زشت. منطقی – غیر منطقی. عادی – غیر عادی.  قضاوت می کنیم. برچسب می زنیم. اولین عکس العملی که از خود نشان می دهیم. یا بهتر بگویم اولین عکس العملی که به اولین عکس العمل دیگران نشان می دهیم.

به ندرت اتفاق می افتد که به جای اولین عکس العمل که به اولین عکس العمل دیگران نشان می دهیم، درباره معنای آن پرسش کنیم. حتی اگر این اولین عکس العمل، نصیحت ناخواسته ای باشد از سوی کارگری که وظیفه اش کندن زمین برای شماست. وظیفه ای هر چند ضروری ولی کم اهمیت در کل فرایند ساخت خانه. و این فقط نظر دادن ناخواسته کارگر زمین کن نیست. که فرار از کارش هم هست. به شکل صحبت با موبایل. یا زل زدن به نقطه ای در دوردست. یا آهسته راه رفتن. خیلی آهسته راه رفتن.

معنای اینقدر آهسته راه رفتن این کارگر چیست؟ گویی ابدیت برای او بین بیل و جایی که باید بکند، قرار دارد. فاصله ای که با واحد متریک چیزی حدود ده متر است. چرا قدمهایش اینقدر آهسته و سنگینند؟ شاید انرژی کافی برای این کار ندارد. شاید هم انگیزه کافی. شاید می خواهد بیشتر طول بکشد. شاید به نظر خودش دارد سریع کار می کند.

شوپنهاور معتقد بود که برای آدم حساس ارباب یا برده بودن هر دو کار مشکلی است.
شاید چون آدم حساس به خودش اجازه نمی دهد که دیگران را درک کند. یا به خودش اجازه داده که دیگران را هرگز درک نکند. (این هم یک تعریف برای آدم حساس.)

من هر وقت که احساس نیاز به داد زدن سر یکی از کارگرها می کنم این جمله شوپنهاور یادم می آید. فقط داد زدن هم نیست. بعضی وقتها دلم می خواهد دوران برده داری تمام نشده بود و من می توانستم حتی برای چند ماه، چند برده داشته باشم. با تمام اختیاراتی که از یک ارباب توی فیلمها دیده اید. شلاق و این جور چیزها را می گویم. ولی ارباب بودن برای من مشکل است چون برای ارباب بودن آدم باید بتواند یک برده را درک بکند. برای برده بودن هم آدم باید بتواند یک ارباب را درک بکند. در غیر اینصورت کار مشکل می شود.

چند هفته پیش کار کندن زمین را به کارگری سپرده بودم که جوان جالبی بود. کم کار می کرد ولی حرف زیاد می زد. با لبخندی انرژی بخش. از آن کارگرها نبود که از سر و رویشان غم و غصه و نارضایتی می بارد. رواقی گری خاصی از چهره و صدایش متصاعد می شد. به کرات بی کار می ایستاد و در حالیکه بقیه مشغول کار بودند، نظر می داد. درباره همه چیز. درباره نقشه ساختمان. درباره جای ستونها. درباره رئیس جمهور جدید. درباره خیلی چیزها.
زمین خیلی سفت بود. سنگ هم زیاد داشت. بعضی وقتها مجبور می شد با یک دیلم بزرگ سنگ بزرگی را بشکند یا جابجا بکند. یک بار بدون اینکه دیگران را خطاب قرار بدهد ایستاد و گفت: “هر چه می کنم به حقیقت نمی رسم.”

فردای آن روز من مجبور بودم جایی بروم. محل های حفاری را نشانش دادم و وقتی ظهر برگشتم دیدم که چند جا را به اشتباه کنده است. به خودم اجازه دادم درکش کنم. شاید واقعا به دنبال حقیقت می گشت.

پانوشت
اگر باز هم تا نوشته بعدی زمان زیادی طول کشید دلیل عمده اش خستگی کار ساختمانی و نداشتن اینترنت پر سرعت است. تا آن زمان شما هم می توانید مثل من از خواندن این دو وبلاگ خوب تازه راه اندازی شده لذت ببرید.

www.mehrandokht.ir

www.masorian.com

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *