آخر هفته ای که گذشت از آقای قاسمی دعوت کرده بوده بودیم که یکی از زمین مانده ترین کارهای زرخشت یعنی بندکشی آجرهای کف و دیوارها را انجام بدهد. آقای قاسمی بیست و دو سال پیش یک بار برای عموی من کار کرده بود. آقای قاسمی سی پنج سال دارد.

آقای قاسمی همه کارها را با جمله “خیلی راحت” و “کاری نداره” توصیف می کند. و توی این سه روزی که ما شانس همراهی این استاد بزرگ را داشتیم به کرات به ما ثابت شد که این نوع حرف زدن کاملا به دور از گنده گوزی است.
آقای قاسمی برای هر کاری ابزار مناسب آن کار را می سازد. با وجود اینکه یک دوجین قلم بندکشی دست ساز خودش را از قزوین آورده است ولی باز هم برای پر کردن فاصله نامتعارف آجرهای زرخشت یک قلم دیگر از یک بیل شکسته با ظرافت و زیبایی هر چه تمام تر می سازد.
آقای قاسمی بر خلاف این همه شبه استاد کار که من در این یکی دو سال دیدم غر نمی زند. از اوضاع اقتصادی و سیاسی و سرعت اینترنت و کیفیت سیمان و دزدی مسئولین و احتمال گران شدن بنزین شکایتی ندارد. او که بزرگ شده روستایی در پنجاه کیلومتری قزوین است همچنان رابطه اش را با ریشه اش حفظ کرده و با عشق و اشتیاق از روستایش حرف می زند. اینکه برداشت گندم امسال چقدر خوب بود و اینکه چقدر باغ انگور دارند و ما را دعوت می کند به همه این چیزهای خوب.
آقای قاسمی از کارش لذت می برد. قلم بندکشی توی دستش و ملاتی که توی آن یکی دستش می گیرد و سرعت حرکت آنها چیزی از نواختن یک ساز یا کشیدن نقاشی توسط یک استاد زبردست کم ندارد. آقای قاسمی وقتی بندکشی یک قسمت را کامل می کند و با گونی آجرها را پاک می کند چند قدم به عقب می آید و حاصل کارش را با کمی فاصله نگاه می کند و از آن لذت می برد. و بعد نواقص جزئی کارش را برطرف می کند.
آقای قاسمی زیاد حرف می زند ولی حرفهایش به ندرت خسته کننده است. من تا به حال کسی را ندیده بودم که یک جک معمولی را اینقدر خنده دار تعریف کند. کنار دست آقای قاسمی که می نشینی و کارش را می بینی و به جکهایش گوش می کنی خوش می گذرد.
آقای قاسمی با شور و شوق بندکشی را به مادر بچه ها یاد می دهد و او را تشویق به این کار می کند. آقای قاسمی همه فوت و فن کارش را یاد می دهد. آقای قاسمی open source ترین استاد کاری است که تا به امروز دیده ام.

آقای قاسمی که دست پرورده یک خانواده فقیر روستایی است و از کودکی انواع و اقسام کارهای سخت را تا به امروز انجام داده است ظاهرا هیچ کم و کسری مالی در زندگیش ندارد. آقای قاسمی واقعا ثروتمند است. برای پسر بزرگش یک آپارتمان و برای پسر کوچکش یک زمین توی شهر خریده است. ولی از این چیزها که بگذریم آقای قاسمی منش و شخصیت یک آدم ثروتمند را دارد. هیچ وقت از پول و کم و زیادش حرف نمی زند. آقای قاسمی مسئله ای به نام پول ندارد.
آقای قاسمی کوچکترین فرصت کمک به دیگران را شکار می کند. فرقی نمی کند که این فرصت جمع کردن هیزم برای آتش باشد یا جارو زدن یا خالی کردن صندوق عقب.
آقای قاسمی چنان درباره زرخشت حرف می زند که گویی متعلق به خودش است و خودش آنجا را ساخته است. تک تک مشکلات را می بیند و سعی می کند تا جایی که می تواند برطرفشان کند یا حداقل راهنمایی کند.
خلاصه آقای قاسمی هنرمندی است که در عین حرکت از همان جایی که هست لذت می برد و با حضورش به دیگران انرژی می دهد.
آقای قاسمی قول داده است باز هم به زرحشت بیاید و چند تا کار زمین مانده دیگر را از زمین بردارد.
خیال ضبط یک مصاحبه مفصل با آقای قاسمی و آپلود آن روی اینترنت برای شما من را به شدت وسوسه کرده است.
سلام . اقای سخاوتی یک پرسش داشتم که اگر زحمت نبود پاسخ دهید .
راستش طبیعت برای من یکی از منابع کسب انرژی است و بی آن زیستن نتوانم . و سالی نمیگذرد الا اینکه نیمی از آن را در طبیعت سر میکنم . طبیعت بنده روستای پدری است ( در اذربایجان) . و خوشبختانه همه چیز دارد ( گاز و برق و تلفن ) ولی اتمسفر فرهنگی اش را دوست ندارم ( مضاف به دوری زیاد از تهران ) . حال سوال من اینست : با سیصد چارصد ملیون کجا را پیسنهاد میکنید؟ من خیلی انزوا دوست هستم یعنی هر چی خلوت تر بهتر ! شاید این سوال اصلا در حیطه اشراف شما نباشد ولی من پیش خودم گفتم شاید شما در این زمینه قبلا جستجو کرده باشید .
ضمنا بخاطر همه پستهای شما یکجا تشکر میکنم .
ایام به کام
من در این زمینه جستجوی زیادی کرده ام و البته این جستجو هنوز هم ادامه دارد ولی پاسخ به سؤال شما با اطلاعاتی که داده اید مقدور نیست
اگر مایل باشید می توانم در یک فرایند به شما کمک کنم که جایی را انتخاب کنید که از همه ابعاد خواسته ها و نیازهای شما را برآورده کند.
سلام . اقای سخاوتی عزیز لطفا کمی در مورد “فرایند” توضیح دهید که منظور چیست . بسیار ممنونم
فرایند چیزی شبیه یک سفر است که در آن ممکن است چیز جدیدی کشف کنید چیزی مثل یک زاویه دید جدید یا مکانی جغرافیایی
اقای سخاوتی عزیز احتمالا سوالم را دقیق مطرح نکردم . منظور من این بود که چگونه میتوانم از همکاری شما جهت این فرایند ، بهره ببرم ؟ ممنون
شماره تلفنتان را برای من ایمیل کنید لطفا
میگم مادر بچه ها ناراحت نمیشه وقتی که از ایشون به نام مادر بچه ها یاد می کنید مگه اسم نداره -بعدشم از قدیم گفتند یا رومی رومی یا زنگی زنگی – العاقل فی الاشاره
خدمت جناب آقای قاسمی
با سلام
شما چند روز پیش به غیر از بند کشی مهارت خود را در کارهای دیگری نیز به اثبات رساندید که مایلم بدانم چگونه این کارها را یاد گرفته اید
1- چطور فامیل صاحب کارتان را در 22 سال پیش به خاطر می آورید من که به قول خودمان نمی دانم امروز نهار چه خورده ام
2- چطور میتوانید حرفهای شیرین بزنید که دیگران خسته نشوند .من که در لابلای حرفهایم پر از شکر مصنوعی وپند وموعظه بزرگان مثل استیو جابز (یک نفر مثل دکتر علی شریتی خودمان در خارج )است ولی حرفهایم شیرین و جذاب نیست وکسی حوصله شنیدن آن را ندارد
3- چطور از کاری که بیش از 22 سال است انجام میدهید لذت میبرید. من که هر روز خیلی از چیزهایم را عوض یا نو و بقول خودمان update می کنم .از کارم لذت نمی برم
4- چطور وقتی به شما یک پول می دهند کارهای دیگری که در شان استادی شما هم نیست داوطلبانه انجام می دهید وپول هم کم نمیآورید وخسته نمیشوید .من که فقط طبق شرح وظیفه سازمانی کار میکنم همیشه خسته و کم پولم
5- شما چطور مسئله ای بنام پول ندارید .من وتقریبا همه اطرافیانم اولین مسئله مان پول است که من یک وقت فکر میکردم کاش هیچوقت پول اختراع نمی شد وحالا هم مبادلات کالا به کالا بود تا بخش زیادی از مشکلاتمان که همان پول است حذف میشد
چرا مادر بچه ها حجاب نداره :>
میخواید مگه اینجا فیلتر بشه
آفرین به این استاد باحال و کاردرست. جدا از کاردرستی بیش از حد ایشان، توصیف شما هم بسیار زیبا و دلنشین بود. مشتاق مصاحبه با آقای قاسمی هستیم.
🙂
مشتاق شنیدن این مصاحبه هستیمممم 🙂
چه خوب كه زرخشت داره پيش ميره
. وچه خوب كه شما ميتونيد يك استاد بندكش؛ “يك شخصيت خوب” رو به خوبي توصيف كنيد
چه خوب كه شما خوب به زندگي نگاه مي كنيد
چه خوب كه من شما رو ميشناسم.
مشتاقانه منتظر پادكست مصاحبه ي علي سخاوتي با استاد بندكش هستم و خوشحالم كه مطلبي جديد در وبلاگ منتشر كرديد.
و در ضمن چقدر خوب مي شد اگر كامنت ها “راست چين” مي بود چون به نظرم اكثرا كامنت ها رو به فارسي مي نويسيم و توي حالت “چپ چين” جمله هاي فارسي از ريخت ميفتن
كاش انجام بدين اين مصاحبه رو و اگه خودشون دوست داشتن عكسشون رو هم ببينيم
مرسي
چقدر خوبه آدم شغلی داشته باشه که از انجام دادن اون لذت ببره. در اینصورت دیگه اون کار براش شغل محسوب نمیشه. یه نوع بازیه
امیدوارم تا 10 سال دیگه همه ما بازی مورد علاقه مون رو پیدا کنیم
مشتاق شنیدن صدای آقای قاسمی
و البته دیدن ایشان
🙂