وصیت نامه اینجانب

اینکه من می توانم بعد از مرگم، از بازماندگان، درخواستی داشته باشم و اینکه بعد از مرگم ممکن است کسانی پیدا بشوند که وصیت نامه من را بخوانند و به آن عمل کنند، هم عجیب است و هم وسوسه کننده.

عجیب است که من می توانم یک درخواست یک طرفه از شما داشته باشم.

شما زمانی با درخواستهای من روبرو خواهید شد که حتی نمی توانید نظر خود را درباره آنها به من بگویید یا درباره غیر عملی بودن یا احمقانه بودنشان با من بحث کنید. اگر درخواست من عملی است و در حیطه اختیار و منابع من، چرا به جای وصیت کردنش همین حالا خودم آنرا اجرا نمی کنم؟ اگر خودم در زمان زنده بودنم قادر به انجامش نیستم چطور می توانم انجام آنرا از آدمهای دیگر آن هم بعد از مرگم – یعنی وقتی زنده نیستم که کمی هم خودم کمک کنم- انتظار داشته باشم؟

همه چیزهایی که از من بجا می ماند از جمله اعضای بدنم به کسانی می رسد که می توانند/می خواهند آنها را – به طریق قانونی یا غیر قانونی – تصاحب کنند. اگر چیزی را تا زمان مرگم برای خودم نگه داشتم معنیش این بوده است که نمی خواستم مال شما باشد. منظورم را می فهمید؟ وقتی زنده بودم فکر می کردم خودم آنها را لازم دارم یا یک روزی ممکن است به آنها نیاز پیدا کنم. مثل این همه لباس که توی کمد لباسم دارم و سالی یکبار هم آنها را نمی پوشم. یا مثل دو کلیه ام که ظاهرا یکی از آنها هم کار را راه می اندازد.

مطمئن باشید وقتی زنده بودم همه تلاشم را برای همراه کردن شما و انجام کارهایی که در این وصیت نامه لیست نمی شود، بکار گرفتم. شاهد این مدعا تک تک خزعبلاتی است که روی وبلاگم نوشته ام.

هر چیزی که لازم بود به شما بگویم در زمان حیاتم به شما گفتم. شاید به اندازه کافی از زحماتی که برایم کشیدید قدردانی نکردم. عجیب است که همین حالا که این وصیت نامه را دارم می نویسم می توانم به شما تلفن کنم و به اندازه کافی تشکر کنم. یا جواب کامنتهای شما را بدهم. ولی این کار را نمی کنم. شاید به اندازه کافی بابت اشتباهاتم یا حرفها یا کارهایم که باعث ناراحتی شما شد از شما معذرت نخواستم. عجیب است که هنوز فرصت برای این کار وجود دارد.

من در حالی این وصیت نامه را می نویسم که از صحت و سلامت نسبی عقلانی  و جسمانی برخوردار هستم و اعتراف می کنم این میل در من وجود دارد که قسمتی از کارهایم را – زمانیکه دیگر در میان شما حضور ندارم – به گردن شما بیندازم. برای من به طرز عجیبی وسوسه انگیز است که در زمان فقدانم بتوانم هنوز در تصمیم گیریهای شما نقشی داشته باشم.

علی سخاوتی

آذر 1394

4 دیدگاه

  1. سلام
    وصیت‌نامه گاهی اوقات مثلِ سوپاپِ اطمینان عمل می‌کنه
    وقتی حجمِ فکر و خیال‌ها درباره‌ی «دنیا» بعد از خودت زیاد می‌شه، وصیت‌نامه می‌نویسی
    و مقداری از این فشار رو به آدم‌هایی که بعد از تو هم‌چنان فرصت دارن، منتقل می‌کنی
    راستی آقای سخاوتی، شاید این ظاهرِ وبلاگتان از همان تفکر ساده‌گرایی تبعیت می‌کند
    ولی شما را به خدا، فکری به حال برخی جزئیات بکنید. مثل همین چپ‌چین بودنِ دیدگاه‌ها و تیترها و منوها

  2. وصیت نامه شاید نشانه :
    اعتقاد به اینکه زندگی یک دوی امدادی است وچند متر بعد خط پایان هم بایستی دوید تا چوب را به نفر بعدی دادتا نتیجه تیمی بهتر شود.
    اعتقاد به ریستارد مجدد در زندگی با همه دوازده نشانه اش وتمایل به پایین رفتن نرم جهت بالا آمدن بعدی موفق
    یافتن لیستهایی که ارزش یک خط یادآوری هم ندارند . وبتوان در یک شبیه ساز تولدی دیگر همه را به فراموشی سپرد
    یادآوری لیستی است که دیگران منتظرند که انجام گیرد واز شخص دیگری برنمی آید مثل نامه ای به رئیس بیمارستان
    کشتن خودی باشد که سد راه خوشی شده.میتواند بدون مخاطب باشد .بویژه اگر دوم مهر نوشته شده باشد.
    نوشته ای باشد که پس ازتکمیل عنوان آن با “ارزشهای من ” عوض شود .
    کاهش ضربه پذیرش تلخی مرگ با افزایش زمان اثر باشد مانند پریدن روی یک تپه نرم.
    یادآوری جایگزینهای دیگر آن مثل”یک غریبه را برای ناهار یا شام به رستوران دعوت کنید”باشد.
    که اجرای آنها میتواند لذت بخش باشد.
    این باشد که فقط برای داشته ها میتوان وصیت نوشت نه بودن ها .
    این باشد که آماده لمس یک کرانه میشوید .

  3. چرا براي شما چنين چيزي ميتواند وسوسه انگيز باشد(كه بعداز مرگ بتوانيد در تصميم گيري هاي ما دخيل باشيد يا كارهاي نكرده تان را به دوش ديگري بياندازيد يا خيلي چيز هاي وسوسه انگيز ديگر) مگر فرقي مي كند -به قول خودتان -نه جدي؟؟
    بعد از اينكه خودآگاهي تان از بين رفت ديگر به هيچ وجه (شما) يي وجود ندارد كه بفهمد چه ميشود يا دنيا به كدام سمت مي رود يا هزار چيز مهم و غير مهم ديگر كه براي اين نقطه ي آبي كمرنگ(زمين) يا خارج از آن اتفاق ميفتد.

    1. سلام. به لحاظ حقوقی هم وصیت رو برخی از حقوقدانان، مثل دکتر جعفری لنگرودی ایقاع ميدونند. معنی ایقاع این هست ک با اراده یک طرف قابل انجام هست و نیازی ب رضایت طرف مقابل نیست. مثل طلاق ک با اراده مرد قابل انجام است و نیازی ب رضایت زن نیست.در طرف مقابل ایقاع، عقد قرار دارد ک برای انجام آن رضایت هر دو طرف لازم است. مثل پیمان زناشویی یا ازدواج ک برای وقوع آن اراده مرد و زن، مجتمعا لازم است. حالا ربطش ب بحث حاضر چی بود؟ ربطش اینه ک کلا وصیت یک طرفه است. شما به زبان ادبیاتی گفتید و من به زبان حقوقی. 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *