عرفان عزیز تولدت مبارک

“سلام به علی آقا
امیدوارم که حالت خوب باشه و زندگی بر وفق دلخواه
میدونم که سالگرد وبلاگت ۱۹ آبان هستش ولی به مناسبت ۷ سال و ۱ ماهگی وبلاگ مطلبی رو ۱۹ آذر منتشر کن
روز تولد من هم هست
اطلاعاتی درباره وبلاگ بده
بازدید ماهانه
اینکه چرا ادامه میدی
اطلاعاتی درباره خودت اگه مایل بودی
خواننده وفاداری داری؟ (فک کنم ن———- که از یال ۹۳ تو وبلاگت کامنت میزاره وفادارترین باشه) و از این قبیل چیزها
دوست دار وبلاگت
عرفان”
——————————————————
عرفان عزیز

من هفت سال و یک ماه است که درباره خودم و چیزهایی که برایم مهم بوده اند نوشته ام. کاش تو هم یک چیزی علاوه بر تاریخ تولدت درباره خودت توی این نامه نوشته بودی. واتزآپ؟
چرا ادامه می دهم؟ نمی دانم. “چرا”، اساسا سؤال بیهوده ای است. جوابش را هیچ کس نمی داند. یا جوابش دروغ است. چرا … سال پیش پدر و مادرت تو را به دنیا آوردند؟ هیچکس نمی داند. من به جای چرا، ترجیح می دهم سؤالهای زیر را از آنها بپرسم:

الف-عرفان چه کارهایی می کند که شما را به مرز جنون می رساند؟
ب- عرفان چه چیزهایی را در زندگی شما تغییر داده است؟
ج- چه چیزی عرفان را خوشحال می کند؟
د- چگونه برای عرفان کادوی تولد انتخاب می کنید؟
ه- چه آرزوهایی برای عرفان دارید؟
و- عرفان چه کارهای احمقانه ای را تکرار می کند؟
ز- چه مواقعی باعث خنده شما می شود؟
ح- چه مواقعی شما را می ترساند؟
ط- چه مواقعی اشک شوق به چشمان شما می آورد؟
ی- از چه نظر می توانید بگویید که عرفان بزرگ شده است؟
ک- چه چیزهایی از عرفان یاد گرفته اید؟ او چه چیزهایی از شما یاد گرفته است؟


مدتی است که آمار بازدید وبلاگم را نگاه نمی کنم. (شاید چون خیلی کم است.) چه اهمیتی دارد؟ من برای خودم می نویسم و بنابراین خودخواهانه خواهد بود که وفاداری خوانندگان را طلب کنم یا حتی به آن فکر کنم. البته یک نوشته ممکن است تاثیری روی یک نفر داشته باشد. هر چیزی ممکن است تاثیری روی یک نفر داشته باشد. خواننده وفادار کسی است که از چیزی که می خواند فراتر برود. خواننده ای که به سمتی که نویسنده به آن اشاره می کند حرکت آغاز کند، نه اینکه به دستان نویسنده زل بزند. و اگر این اتفاق بیفتد دیر یا زود نویسنده و نوشته هایش را رها خواهد کرد.
تو چه چیزی در این وبلاگ دیده ای که دوستدار آن هستی؟ چه تاثیری روی تو داشته است؟

نوشتن این وبلاگ:

الف- به من کمک می کند که پدیده های اطرافم را بهتر ببینم. به آنها از زوایای مختلف نگاه کنم. آنها را بهتر درک کنم.

ب- من را مجبور می کند که کتاب بخوانم. اگر نخوانم نمی توانم بنویسم.

ج- من را مجبور می کند که بنویسم. بعضی وقتها که نمی نویسم خوانندگان پیگیری می کنند. بیشتر وقتها خودم معذب می شوم.

د- من را مجبور می کند که ریسک کنم. بیشتر نوشته هایم خوب نیستند. ولی در هر صورت من به نوشتن ادامه می دهم.

ه- من را مجبور می کند تمرین روزانه ایده پردازی را رها نکنم. برای کامل کردن این لیست پنج مورد دیگر باید بنویسم.

و- به من یادآوری می کند که من و دغدغه هایم آنقدر ها هم که فکر می کنم برای دیگران اهمیتی نداریم. No one gives a shit.

ز- برایم لذت بخش است. من از نوشتن لذت می برم.

ح- به من کمک می کند که کتاب بنویسم. تا امروز دو کتاب نوشته ام. اگر تمرین نوشتن این وبلاگ نبود بسیار بعید بود که امکان یا کوچینگ فراسوی تکنیک را بنویسم.

ط- به من – که روابط اجتماعیم در حد صفر است – گه گداری یک دوست خوب هدیه می دهد.

ی- تنها کاریست که بیشتر وقتها از دست من بر می آید و تنها چیزیست که من می توانم به محیط اطرافم پس بدهم. من انتخاب کرده ام که – به صورت بیولوژیکی – پدر نباشم. بعضی وقتها چیزهایی که می نویسم شاید حرفهایی است که اگر بچه داشتم دوست داشتم به او بگویم. یا شاید هدیه ای است که دوست داشتم روز تولدش به او بدهم.

تولدت مبارک

با احترام
علی سخاوتی
19 آذر 1396

7 دیدگاه

  1. امیدوارم همیشه سلامت باشی و بنویسی
    آرزو میکنم حالت روز به روز بهتر بشه
    لذت میبرم از خوندن وبلاگت
    حتی اگر هیچ حرکتی هم نکنم و هیچ تغییری هم مستقیما صورت نگیره، مطمئنم خوندنت مفیده.
    ازت متشکرم.

  2. سلام
    اگه اصرار خواننده ها بتونه نیروی محرکه بیشتر نوشتن شما باشه،من حاضرم به تعداد کل بازدید کننده هاتون براتون پیام بذارم «کاش بیشتر بنویسین».نوشته های شما در زمانی که مشغول خوندن نیستم هم ذهنم رو مشغول می کنه.ممنون از شما

  3. میخواهم وفاداری خود را بیازمایم . ابتدا به سمت بی هدفی و بعد به سوی پر هدفی میروم و یا شاید بسوی هیچ کاری نکن (آن هم با دهان بسته )و کمی مبهوت که آیا به دور خود نمی چرخم
    مگر دور خود گشتن چه اشکالی دارد.اگر وجود من و خانواده ام گرانبها ترین چیزی است که در اختیار دارم .چرا باید در افق دور به دنبال چیزهای گرانبها بگردم .شنیده ام تا زمانی که دانشمندان مدل گردش زمین به دور خورشید در منظومه شمسی را فراموش نکردند ،نتوانستند حرکت اربیتالی الکترون به دور پروتون را کشف کنند و منظومه شمسی بعنوان یک مدل محدود کننده مانع شده بود. اگردستگاه مختصات ریاضی فقط دکارتی باشد .حرکتهای مستقیم بسوی دور و ترجیحا در جهت مثبت محورهای XوY حرکتهای رو به جلو محسوب میشود.اما اگر دستگاه دکارتی را فراموش کنیم وبه دستگاه مختصات کروی(R-Ɵ-Ƈ)برویم اشاره حرکت در جهت محور Ƈ یعنی نگاه به بالا و حرکت در جهت Ɵ یعنی گردش به دور خود .
    اصلا خیلی از چیزهای خوب از دور خود گشتن بدست می آید . نیروی برق که بسیاری از امور ما به آن بستگی دارد ، حاصل گردش روتور ژنراتور بدور خود است و تقریبا تمام جابجایی های زمینی و دریایی حاصل گشتن میل لنگ بدور خود در موتور است
    اصلا شکار در طبیعت بیشتر وقتها یعنی ساکت ماندن و بوکشیدن و گوش سپردن به کوچکترین صدا و توجه به هر حرکتی در اطراف

  4. سلام.
    چند وقت پیشا گمونم توی گپ با علی سخاوتی بود
    یه سری حرفا زدین که کلی تو نگاه من تاثیر داشت. مرسی بابتش.
    دوم اینکه گمونم همون موقعها یه کتاب معرفی کردین به اسم سفری به دور اتاقم. من هیچ وقت اینو نتونستم پیدا کنم و به شدت مشتاق خوندنشم. اسم اصلیشو بهم میگید لطفا!؟

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *