صبر کردن و منتظر ماندن خیلی وقتها یکی نیستند. ممکن هم هست که یکی باشند. بنابراین قصد من پرداختن به مفاهیم و نشانههایی است که این کلمات به آنها اشاره میکنند و نه ارائه یک تعریف دقیق از آنها.
صبر کردن حالتی است که تو کاری را که میبایست، کردهای و حالا تنها کاری که از دستت بر می آید صبر کردن است که خود کاری است ارزشمند و نیازمند انرژی و آگاهی و تمرین.
منتظر ماندن حالتی است که تو کاری را که میبایست، نکردهای و نمیکنی و منتظری یک نفر دیگر بیاید و به جای (برای) تو آن را انجام بدهد. یا به تو بگوید که باید بکنی. مثل بچهای که منتظر می ماند تا مادرش به او بگوید که باید مسواک بزند.
در صبر کردن تو جایی را که هستی میشناسی و میدانی که چطور در آنجا (یا دقیقتر اینجا) بمانی. تو اینجا ماندن را پذیرفتهای. با همه درد و سختیهایش.
انتظار حالتی است که تو جایی را که هستی نپذیرفتهای. مثل مسافری که در ایستگاه منتظر رسیدن قطار است. منتظری که کسی بیاید و تو را با خود ببرد. منتظری که کسی بیاید و از این وضعیت نجاتت بدهد. منتظری که مادرت با شیشه شیر پیدایش شود.
بنابراین طبیعی است که در حالت انتظار مثل بچهای که خودش را کثیف کرده است برای جلب توجه سر و صدا کنی. در صبر کردن، غر زدن و جیغ زدن و گریه کردن کمتر شنیده میشود.
صبر کردن یعنی فعالانه در این جهان زندگی کردن. منتظر ماندن یعنی توریست منفعل شرایط و محیط اطراف بودن.
صبر کردن حالتی است که در آن از مسیر لذت میبری. منتظر ماندن بی تابی برای رسیدن به مقصدی است که از پیش به آن وابسته شدهای.
و وابسته بودن به مقصد یا نتیجه کار یعنی خودت و ذهنت را بستهای. در صبر به مناظر و زیباییها و زشتیهای مسیر باز هستی.
کم و کاستی هست در حال انتظار که قرار است با رسیدن به مقصد جبران شود. در صبر همه چیز سر جای خودش است و از همه مهمتر، تو هر آنچه را که باید داشته باشی داری و در هر لحظه همان جایی هستی که باید باشی. تو در هر لحظه رسیدهای.
در حال صبر تو آن کاری را که باید بکنی میکنی، چون خود آن کار، فیالذاته مقصد است. در حال انتظار تو کاری نمیکنی چون مطمئن نیستی که آن کار تو را به مقصد از پیش تعیین شده میرساند یا نه.
انفعال در انتظار، به دیگران و کارهایی که می کنند و کارهایی که قرار است بکنند و به طور کلی شرایط بیرونی وابسته است. حرکت در صبر، به دیگران و کارهایشان و محیط بیرونی مرتبط است. در صبر، تو اثرگذار و اثر پذیری. اثرگذاری از اینرو که کاری را که باید بکنی میکنی. اثر پذیری از آن جهت که به هر آنچه که در بیرون از تو اتفاق میافتد یا نمیافتد باز هستی.
صبر از نشانههای اعتماد است و بی اعتماد، صبر کردن غیر ممکن. انتظار آرزویی است کورکورانه برای اتفاقی که میخواهی بیفتد.
صبر، خطر کردن در فضای عدم قطعیت است با ایمان به اینکه تو هر آنچه را که لازم است داری، با اعتماد به محیط بیرونت. منتظر ماندن تلاشی است برای ایمن شدن در محیطی شناخته شده و قابل پیش بینی، بی اعتماد به دنیای ناشناخته و هر آنچه که ممکن است از آن متولد بشود.
اعتماد غالبا به عنوان دغدغهای در حضور خطر، عدم قطعیت، آسیب پذیری و روی هم بستگی (interdependency) به تصویر کشیده میشود. حضور یا عدم حضور این پیش شرط ها در موقعیت تصمیمگیری شاید دقیقترین وجه تمایز اعتماد و اطمینان محسوب شود. ما میتوانیم از وقوع یک اتفاق اطمینان داشته باشیم حتی اگر خطری متوجه ما نباشد. اما صحبت از اعتماد در جایی که خطر و آسیبپذیری وجود ندارد بیمعناست.
یک دیدگاه