خیلی ها مثل نویسندگان ناشناس این مطلب و این مطلب باور دارند که برای تولید ملی، دولت باید حمایت کند. بعد به تشریح یک حمایت درست و کامل می پردازند. ایده هایی مانند قانونگذاری در زمینه تولید. خصوصی سازی. دانش محور کردن تولید و یا اقتصاد. تشکیل کمیته ابداعات و اختراعات. اجرای درست اصل 44. اجرای دوره های آموزشی متناسب. هدفمند نمودن پرداخت تسهیلات. کنترل واردات از طریق گمرک و قوانین مرتبط. تحقق روح خودباوری در هموطنان. و الخ. دولت به عنوان قدرت معجزه گری تصویر می شود که می تواند همه این کارها را در زمان کوتاهی انجام بدهد.
چیزی که در همه تحلیلهای مرتبط با تولید و به طور کلی اقتصاد نادیده گرفته شده است این است که در کل فرایند تولید – از تولید تا مصرف و حتی پس از آن – همه تصمیمهایی که گرفته می شود و همه فعالیتهایی که انجام می شود، چه توسط تولید کننده، چه توسط مصرف کننده و چه توسط سازمانهای حمایتی دولتی و غیره، در نهایت توسط موجود زنده ای صورت می گیرد به نام انسان. و بزرگترین چالش برای تولید ملی، به نظر من، جامعه ای از این انسانهاست که “ملت ایران” نامیده می شود.
چرا؟
چون بیشتر آدمها در یک سیستم آموزشی پرورش می یابند که آنها را تولید کننده(مولد) بار نمی آورد. سیستم آموزشی مادون متوسط و بعد از آن آموزش نه چندان عالی ارتباط مستقیم یا غیر مستقیمی با تولید ندارند. این سیستم نه تنها روحیه، نگرش و اخلاق مولد بودن را به فرزندان این کشور آموزش نمی دهد بلکه در طی سالیان دراز (به طور متوسط 16 سال؟) چنین روحیه ای را با تست چهارجوابی و نمره و حفظ کردن اطلاعات بدرد نخور تا حدود زیادی از بین می برد. این سیستم با به تاخیر انداختن طولانی آغاز به کار و زندگی واقعی در مخاطبانش، برداشت توهم آلودی از تولید، مصرف، اقتصاد، سرمایه داری، کار، زندگی و خیلی چیزهای دیگر را در ذهن آنها تثبیت می کند.
در نتیجه زمانی این آدمها در مصدر تصمیم گیری، سیاست گذاری و یا کارکردن برای تولید قرار می گیرند که از مدتها قبل در یک سیستم آموزشی ضد تولید، با تولید از جهات مختلف بیگانه شده اند. وزیر، مدیر کارخانه، سرمایه دار، کارگر ساده، مهندس، طراح، برنامه نویس، نماینده مجلس یا تحلیلگر وب سایتهای خبری، هیچ کدام از این قاعده مستثنا نیستند. مصرف کننده هم به همین درد مبتلا است. چطور می توان از آدمهایی که از بچگی مولد تربیت نمی شوند و دغدغه تولید در هیچ سطحی را ندارند، انتظار داشت مصرف کنندگانی خودآگاه برای تولید ملی باشند؟ چطور می شود این روحیه را یک شبه یا یک ساله در ملتی ایجاد کرد؟
قبل از اینکه تولید کننده بر اساس توان علمی، سرمایه، فناوری و از آن مهمتر مواد اولیه موجود در اطرافش و از آن هم مهمتر، روحیه و انگیزه و اراده نیروی انسانی در دسترسش، تصمیم بگیرد که چه چیزی تولید کند و به تولید آن بپردازد، مصرف کننده تصمیم خودش را برای اینکه چه چیزی می خواهد بخرد و مصرف کند، گرفته است. تلویزیون ال. ای. دی.، ارتباط ای. دی. اس. ال.، اس. ام. اس.، سواحل خلیج فارس، یخچال ساید بای ساید، کاغذ دیواری خارجی، اتومبیل وارداتی یا اسمبل شده از قطعات وارداتی، سس خارجی، شکلات خارجی، میوه خارجی و هزاران هزار چیز ضروری یا غیر ضروری خارجی دیگر. چیزهایی که مصرف کننده برای سالیان سال به خریدن آنها با پول نفت، عادت کرده است.
متاسفانه یا خوشبختانه سرعت تغییر در همه چیز از جمله تولید و اقتصاد، در دنیای امروز خیلی زیاد است. از همینرو تولید کننده داخلی تا بیاید و تولیدش را به خواست و سلیقه مصرف کننده نزدیک کند، مصرف کننده از تولید بی خبر، چیز جدیدی می خواهد که عمدتا توسط تولید کننده خارجی که دانش و فناوری و تجربه اش چند دهه از تولید کننده داخلی جلوتر است، به او القا می شود.
راه حل چیست؟
معمولا وقتی تیم ملی فوتبال ایران (معمولا) در مرحله انتخابی حذف می شود، کارشناسان مختلف می آیند و دور میز می نشینند و نظرات کارشناسی می دهند. بعضی ها می گویند که دولت به اندازه کافی از فوتبال حمایت نمی کند. بعضی ها هم می گویند که ما باید روی فوتبالیستهای با استعداد از بچگی کار کنیم. بعضی ها هم نظرات دیگری می دهند که من الان یادم نیست. مسلما بدون حمایت دولت بعید است که یک تیم ملی فوتبال به قهرمانی جهان برسد ولی بیشترین حمایت دولتی هم از فوتبالیستهایی که از بچگی تمرین نکرده اند و به خوردن و خوابیدن و حفظ کردن قواعد بازی فوتبال سر کلاس درس عادت کرده اند، بی فایده خواهد بود. از این نظر تولید و فوتبال کاملا قابل مقایسه هستند.
اقتصاد متصل دنیای امروز (The Connected Economy) هم برای تولید کننده و هم برای مصرف کننده بسیار رقابتی است و روز به روز رقابتی تر هم می شود. به نظر من سؤال اصلی این نیست که چگونه در یک برنامه کوتاه مدت یکی دو ساله تولید ملی را متحول کنیم. سؤال اصلی اینست که چگونه نسل های آینده را که هم اکنون در یک سیستم آموزشی ضد تولید، در حال پرورش هستند، مولد، خلاق و آغازگر تربیت کنیم. برای استاد شدن در تولید هم دو روش بیشتر وجود ندارد.
مطالب مرتبط:
یک دیدگاه