داستان طلاق من و مادر بچه ها – خطای تراژیک اینجانب

صحنه سوم دفتر وکالت وکیل با حیرت و گیجی تلاش می کند مورد اختلافی بین من و مادر بچه ها پیدا کند. آیا مادر بچه ها جهیزیه اش را در اختیار خودش دارد؟ آیا نفقه اش را می خواهد؟ آیا چیزی به نام هر یک از ما هست که آن یکی بخواهد به نام او… ادامه خواندن داستان طلاق من و مادر بچه ها – خطای تراژیک اینجانب

در باب ازدواج با آدم نامناسب

اگرچه این وبلاگ محل نوشتن است نه ترجمه کردن ولی بعضی وقتها به مطلبی بر می خورم که چشم و گوش آدم را مثل اکالیپتوس توی سونا باز می کند. این مطلب این هم ترجمه آماتور من: ——————— در باب ازدواج با آدم نامناسب با هر کسی که ازدواج کنیم تا حدودی می تواند انتخابی… ادامه خواندن در باب ازدواج با آدم نامناسب

تو را پس نزده ام چون هنوز به اندازه کافی نزدیک نشده ای

مادر بچه ها – بعضی وقتها که دعوا می کنیم – به من می گوید اینکه من ادعای مربی گری و بهبود روابط آدمها با خودشان و دیگران را دارم، جکی بیش نیست. دعوایی که البته دور از واقعیت هم نیست. موارد زیادی وجود دارد که عدم رعایت آنها از سوی من باعث خراب شدن… ادامه خواندن تو را پس نزده ام چون هنوز به اندازه کافی نزدیک نشده ای