ملاحظاتی در باب ندیدن کدو

داستانی در دفتر پنجم مثنوی معنوی هست با این عنوان: “داستان آن کنیزک که با خر خاتون شهوت می راند، و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه، و کدویی در قضیب خر می کرد تا از اندازه نگذرد، خاتون بر آن وقوف یافت. لکن دقیقه کدو را ندید، کنیزک را… ادامه خواندن ملاحظاتی در باب ندیدن کدو

سفر با اعداد

ما 6 نفر بودیم. شب اول را در روستای ناندل در ارتفاع 2300 متری خوابیدیم. روز دوم بعد از 8 ساعت کوهپیمایی به جانپناه تخت فریدون در ارتفاع 4400 متری رسیدیدم. شب را در جانپناه خوابیدیم. من توی کیسه خواب 19- درجه. روز بعد ساعت 6 صبح به سمت قله حرکت کردیم. به ارتفاع 5100… ادامه خواندن سفر با اعداد

چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

پدیده جالبی در مغز من اتفاق می افتد که در عین حال شرم آور و تهوع آور هم هست. به محض اینکه نگاهم به یک آدم غریبه در پیاده رویی جایی می افتد مغز من شروع می کند به تحلیل شخصیت آن شخص. گویی که یک نرم افزار تست شخصیت در کامپیوتر مغز من نصب… ادامه خواندن چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند