جستجوی من برای شناخت پدیده ای که قصد توصیفش را دارم زمانی خیلی جدی شد که چند سال پیش برای خریدن کاندوم به یک داروخانه رفتم.
من: “سلام. یک بسته کاندوم بدین لطفا.”
مرد صندوقدار از من خواست که برای “مشاوره شدن” به دختر جوانی که آنسوی داروخانه پشت پیشخوان لوازم آرایشی ایستاده بود مراجعه کنم. من هم نیمی از روی ناچاری و نیمی از روی کنجکاوی برای مشاوره شدن نزد آن مشاور جوان رفتم. دخترک بلافاصله بعد از مطلع شدن از نیت من کاتالوگی را باز کرد که دهها کاندوم با شکلها و طعمهای مختلف را معرفی می کرد. طعم تک تک میوه ها و همچنین طعمهای ترکیبی آنها توی لیست وجود داشت. چیزی در حد کاندوم با طعم شیر پسته انار طالبی. گویی وارد یکی از آبمیوه فروشی های مدرن شهر شده بودم که همه چیز را با همه چیز قاطی می کنند. با این تفاوت که اینجا یک مشاور طعم مختلف میوه ها را بر روی کاندوم هایی با ضخامت ها و بافتهای متنوع معرفی می کرد.
آقای هری فرانکفورت در کتابش با نام “On Bullshit” سعی می کند bullshit را با دقتی فلسفی تعریف و خصوصیات آنرا شناسایی کند. bullshit را می توان چرت و پرت، چرند و پرند، خزعبل یا … شعر ترجمه کرد. من در ادامه چرت و پرت را معادل bullshit بکار می برم.
ما هر روز و هر ساعت مقدار زیادی چرت و پرت می گوییم و می شنویم. کافیست کمی دقت کنید. به حرفهایی که توی تاکسی زده می شود. یا توی تلویزیون. یا توی یک مهمانی.
چرت و پرت بیانی نادرست از حقیقت است که با هدف گمراه کردن شنونده ارائه می شود. دروغ هم همین است ولی با یک تفاوت اساسی. فرد دروغگو برای اینکه دروغ بگوید باید راستش را بداند در غیر اینصورت حرفش دروغ محسوب نمی شود.
برای مثال شما وقتی به دروغ می گویید که توی جیبتان پنج هزار تومان پول دارید، حتما خبر دارید که توی جیبتان چقدر پول هست و به دلیلی می خواهید که شنونده را گمراه کنید. مثلا می خواهید که دلش برای شما بسوزد. یا می خواهید از فروشنده ای تخفیف بگیرید. ولی وقتی به یک نفر می گویید که “ما هر چی داریم مال شماست.” یا “ای بابا پول چه ارزشی داره.” یا “قابل شما رو نداره.” هیچ کدام از این جملات دروغ محسوب نمی شوند. چون زمانی دروغ محسوب می شوند که شما از حقیقت امر خبر داشته باشید، به آن فکر کرده باشید و سپس برای رسیدن به هدفی بخواهید آنرا به گونه دیگری و با اطلاعات مخدوش به اطلاع شنونده برسانید.
نکته در اینجاست که کسی که چرت و پرت می گوید برعکس دروغگو کوچکترین اهمیتی برای حقیقت قائل نیست و حتی به آن فکر نمی کند. دروغگو بر روی حقیقت و مخدوش جلوه دادن آن تمرکز می کند. تمرکز چرت و پرت گو فقط بر روی خودش و کارهایش است. چرت و پرت ابزاری است برای تغییر نظر شنونده نسبت به شخص چرت و پرت گو و کاری که در حال انجامش است. برای مثال با بیان جملات تعارف آمیز می خواهد شما فکر کنید که رفتار صمیمی و صادقانه ای با شما دارد. کسی که جمله “قابلی نداره” را دائما تکرار می کند به تنها چیزی که فکر نمی کند قابل داشتن یا نداشتن آن چیزی است که گفته می شود قابلی ندارد.
دروغ گفتن کار دشواری است. باید حقیقت را بدانید، بر روی آن تمرکز کنید و طوری دروغ بگویید که کمترین احتمال آشکار شدن را داشته باشد. در هر صورت هم باید پیامدهایش را بپذیرید. آدمها واکنش سخت تری نسبت به دروغ نشان می دهند. چرت و پرت خشم و نفرت بسیار کمتری در شنونده بر می انگیزد. شاید چون به آن عادت کرده است. شاید چون خودش هم زیاد چرت و پرت می گوید. شاید چون آشنایی زیادی با ماهیت چرت و پرت ندارد. شاید چون چرت و پرت مثل اکسیژن بخشی از زندگی روزمره ماست.
اگر دروغ گفتن را به صنعتگری و ساخته و پرداخته کردن یک اثر مثل یک صندلی تشبیه کنیم، چرت و پرت گفتن را می توان به هنرهای تجسمی تشبیه نمود. چرت و پرتگو به جای تمرکز بر یک نقطه با دیدی چند بعدی و 360 درجه به موضوع مورد نظرش می پردازد. او آزادی بیشتری دارد. خودش را به تغییر حقیقت در یک نقطه از زمان و مکان محدود نمی کند. چرت و پرت گو اگر لازم ببیند حتی context را هم عوض می کند. کار چرت و پرت گو لزوما آسانتر نیست ولی او نسبت به دروغگو فرصتهای بیشتری برای بداهه نوازی، رنگ آمیزی و بال و پر دادن به پرنده خیالش دارد.
در رمان Dirty Story یک شخصیت به نام آرتور ابدل سیمپسون نصیحتی را که در بچگی از پدرش شنیده است به یاد می آورد:
Although I was only seven when my father was killed, I still remember him very well and some of the things he used to say…… One of the first things he taught me was, “Never tell a lie when you can bullshit your way through.”
البته در چرت و پرت گفتن هم مانند هر هنر دیگر مراتب و درجاتی هست. “قابلی نداره” یک راننده تاکسی چرت و پرت است. سخنرانی وطن پرستانه یک کاندیدای ریاست جمهوری هم همینطور.
آقای فرانکفورت این سخنرانی چهارم جولای را از یک سخنران آمریکایی در کتابش مثال زده است:
“Our great and blessed country, whose Founding Fathers under divine guidance created a new beginning for mankind.”
هیچ کدام از جملات فوق لزوما دروغ نیستند. او تلاش نمی کند که کسی را درباره تاریخ آمریکا گمراه کند. تنها چیزی که برای او مهم است اینست که دیگران درباره او چه فکری می کنند. سخنران می خواهد که خودش را فردی وطن پرست، با افکار و احساسات عمیق نسبت به ریشه ها و اهداف متعالی کشورش نشان بدهد. کسی که غرور و افتخار به تاریخ کشورش را با خضوع در برابر خدا در هم می آمیزد تا همگان از میزان حساسیتش نسبت به عظمت کشورش آگاه شوند.
من حرفهای مشاور جوان را نمیه کاره قطع کردم و کاندومی خریدم که مزه هیچ میوه ای نمی داد. مطمئن نیستم شاید هم می داد.
چرت و پرت گفتن و اینکه آدم بلد باشه پشت سر هم چرت و پرت بگه خیلی مهمه!میدونید؟اهمیتش رو وقتی متوجه میشه آدم که مثن به یه دوست قدیمی بعد مدتها ز میزنید و اگه اونم مثه شما چرت و پرت گفتن بلد نباشه صحبتاتو به دو دقیقه محدود بشه،وقتی که اکثر مواقع فقط به سوالی که ازتون پرسیده میشه جواب مختصری میدین!خیلی بده:(
حتی سر جلسه امتحان چرت و پرت گفتن میتونه به نجات آدم بیاد! به هرحال سیاه کردن برگه میتونه نظر مثبت تری تو ذهن استاد بذاره :)) نه؟
چرا من نمیتونم چرت و پرت گوی خوبی باشم؟
چطور میشه چرت و پرت گفتن یادگرفت؟
به نظرتون چطور یه سری آدما اینقدر شیک و خوب چرت و پرت میگن؟ :دی
+چقدر چرت و پرت گفتم یهویی :)) :دی
اگر کسی نمی تواند با یک دوست یا با یک غریبه بیشتر از دو دقیقه گفتگو کند دلیلش نداشتن توانایی در چرت و پرت گفتن نیست. این مشکل بیشتر مربوط به نداشتن توانایی در کرسی شعر گفتن یا همان بداهه سخن گفتن است. شاید به زودی مطلب دیگری در این زمینه بنویسم.
همانطور که خودتان اشاره کرده اید شما هم مثل من و خیلی های دیگر خوب و شیک چرت و پرت می گویید.
سه مورد برام جالب بود و تا حدی گنگ!
اول این که جریان خرید کاندوم و ارتباط اون با چرت و پرت گویی .یعنی شما با این تکنیک اون دخترک رو پیچوندی؟
یا اون دخترک با این تکنیک کار میکرد؟
یا…؟
دقیق متوجه نشدم در داروخانه چه اتفاقی افتاد که شما به بحث دروغ و بولشیت علاقه پیدا کردید.
دوم اینکه ،مشاوره شدن برای خرید کاندوم برام جالب بود. بروشور که اونجا بوده با مشخصات و ویژگیهای هر کاندوم و اون خانم دقیقا اونجا چی “مشاوره “میداده، برام جای سواله؟مثلا میگفته این سری کره ای هست و جدید برامون اومده. پک 10 تایی با 10 طعم مختلف . من خودم بردم راضی بودم مشتری هم برده خیلی راضیه!بعدبنده خدا داشته دونه دونه مدل و مارک ها رو ورق میزده و توضیح میداده علی اقا ناگهان نیمه کاره حرف دخترک رو قطع میکنه و میگه من از اینا نمیخوام ،من کاندوم میخوام.”منظورم اینه که یه کاندوم بدید حالا فرقی نداره چه طعمی،به انتخاب خودتون یکیشو بدید”.دخترک هم میگه :”با توجه به توضیحات و مورد استفاده شما این ضخیم بیحس کننده خوبه”بعد از اینکه خرید تمام شد و ایشون از داروخانه خارج شد.دخترک به یک نقطه ای خیره میشه و پیش خودش میگه:”این اقا حتما فرانسه رو هم با این لهجه صحبت میکنه”
و مورد سوم این که ماجرای محصولات دانش بنیان در قزوین.
در کل من خودم از تکنیک..گویی در امور زیر استفاده میکنم.حتی گاهی به جای دروغ.
-برای رد کردن مخاطب پر رو که سوالی شخصی میپرسه
مثلا میگه چقدر حقوق میگیری؟میگم: ای بابا فلانی که اومد قرار شد زیاد بشه ولی اون هم کاری نکرد برامون.ببین تا وقتی دزدی سیستماتیک باشه این طوریه.همین ترکیه رو ببین. و…
-برای شکستن یخ گفت وگو
مثلا با شخصی هیچ مورد مشترکی برای گفت و گو ندارم.شروع به حرف مفت زنی که خودم هم حالم به هم میخوره میکنم
-دوست یابی
-جایی که گندی زده باشم
-برای طبیعی جلوه دادن
-فرار رو به جلو
کلا پدیده جالبیه.بدون ایجاد مسئولیت به نتیجه رسیدم با این تکنیک.
استفاده کنید و لذت ببرید
خیلی ممنون از کامنت خلاقانه شما
ارتباط داستان خرید کاندوم با چرت و پرت گویی از این قرار است
در آن زمان این برند از کاندوم چینی تازه وارد ایران شده بود و حدس من اینست که وارد کنندگان آن برای برند سازی باید کاری می کردند. اصولا مشتری به چه منظوری کاندوم می خرد؟ حوب هر فعالیت یا اطلاعاتی را که در فرایند فروش کاندوم بدون ارتباط با هدف/نیاز مشتری به او ارائه شود می توان چرت و پرت تلقی نمود. زیاد بودن مدلهای کاندوم و ویژگیهای آنها که بیشتر آنها هیچ فرقی با هم ندارند هم همینطور. این پدیده در بسیاری از کالاهای دیگر دیده می شود. کافیست کمی دقت کنید.
کشف چرت و پرت در تابلوی نصب شده در قزوین هم به عهده شما که به این خوبی از تکنیک چرت و پرت گویی بهره می برید.
چقد جالب بود و خوشم اومد من با شما موافقم حتى از متتن هم قشنگ تر درمورد چرت و پرت و دروغ صحبت کرديد
بنده خدا داشته دونه دونه مدل و مارک ها رو ورق میزده و توضیح میداده علی اقا ناگهان نیمه کاره حرف دخترک رو قطع میکنه و میگه من از اینا نمیخوام ،من کاندوم میخوام.”منظورم اینه که یه کاندوم بدید حالا فرقی نداره چه طعمی،به انتخاب خودتون یکیشو بدید”ای خدااااااااا چقدر خندیدم مرسی Joe .نمیدونم چرا نیمساعته دارم علی آقا رو درحال این مکالمه تصور میکنم و از خجالت آب میشم ببخشید آقای سخاوتی
سلام
متوجه ارتباط داستان کاندوم و باقی مطالب نشدم!!!
تا به حال در یک رستوران پیشخدمتی میزتان را با دستمالی نه چندان تمیز با حرکاتی اغراق آمیز تمیز کرده است؟
چرت و پرت گفتن واسه من خیلی غیرقابل تحمل تر از دروغ است، تا جایی که به طرفم که داره خزعبلات یا چرت و پرتهایی اینچنینی مانند تعارفات بقال و راننده تاکسی و اخبار روز دنیا یا جملات فرسایشی تولدت مبارک سر هم می کنه توی ذهنم بهش می گم: “دهنت رو ببند خواهشا” خودمم قبول دارم در طول روز خیلی خیلی خزعبل و چرت و پرت میگم واسه همین از واژه کلیدی “دهنت رو ببند” واسه خودم زیاد استفاده میکنم