چیزهایی که در سفر به پارک ملی خبر یاد گرفتم

هوا داشت تاریک می شد که به روستای گزم – یکی از چند روستای واقع شده در منطقه حفاظت شده پارک ملی خبر – رسیدیم و آقای ر را در حالیکه مشغول بردن گوسفندهایش به آغل بود پیدا کردیم. آقای ر نه خیلی سرد و نه خیلی گرم ما را تحویل گرفت و به خانه… ادامه خواندن چیزهایی که در سفر به پارک ملی خبر یاد گرفتم

ده چیز درباره آقای قاسمی

آخر هفته ای که گذشت از آقای قاسمی دعوت کرده بوده بودیم که یکی از زمین مانده ترین کارهای زرخشت یعنی بندکشی آجرهای کف و دیوارها را انجام بدهد. آقای قاسمی بیست و دو سال پیش یک بار برای عموی من کار کرده بود. آقای قاسمی سی  پنج سال دارد. آقای قاسمی همه کارها را… ادامه خواندن ده چیز درباره آقای قاسمی

جایگزین می کنم پس هستم

یا وقتی که پول چیزی را که دوست دارید بخرید ندارید. من وقتی بچه بودم یا جوان تر، برای خریدن بیشتر چیزهایی که دوست داشتم داشته باشم پول کافی نداشتم. برای خریدن یک ساندویچ. یک دوچرخه. یک لباس. احساس خیلی بدی بود. وقتی که از پشت ویترین یک مغازه به چیزی که نمی توانستم بخرم نگاه… ادامه خواندن جایگزین می کنم پس هستم