از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به در آید به خاطر نوشیدن چای سبز و شنیدن همزمان موسیقی و فرو رفتن و برآمدن نفس این یارو که ساکسیفون می زند و اندیشیدن به خوردن انار نیم ساعت بعد و نفسی که فرو می رود و برفی که بارید و غلبه بر گشادی… ادامه خواندن Thanksgiving
دسته: اشعار
دومین شعر من که بر روی این وبلاگ منتشر می کنم
من چه می خواهم؟ من چه می خواهم؟ تختی بزرگ كه بر روی آن غلط بزنم. من چه می خواهم؟ كه نقاشی كنم. وب سايت طراحی كنم. ترومپت بنوازم. من چه می خواهم؟ كه برف ببارد. برف باريد. من چه می خواهم؟ كه برف آب نشود. برف آب شد. من چه می خواهم؟ كه… ادامه خواندن دومین شعر من که بر روی این وبلاگ منتشر می کنم
اولین شعر منتشر شده من بر روی این وبلاگ
تاريخ تاريخ، تپه ای برآمده از ريدن گذشتگان است. هر نسلی خودش را به بالاترين نقطه تپه رسانده است. هر نسلی با يك لايه گه، تپه تاريخ را مرتفع تر كرده است. من از فراز تپه كسانی را می بينم كه با بيل آن را می كاوند. هر وقت که تلویزیون تماشا می کنم.… ادامه خواندن اولین شعر منتشر شده من بر روی این وبلاگ