سلام آقای دکتر سخاوتی عزیز من کتاب امکان شما رو مطالعه کردم و اطلاعات عالی رو ازش یاد گرفتم و ازتون تشکر فراوان می کنم.
ازتون یه سؤال دارم:نظر شما در رابطه با شغل دولتی چیست؟
بهتون التماس می کنم جواب بدید چون شما تنها کسی هستید که جواب این سؤال رو میدونید،من یک نوجوان سردرگم هستم و نیاز به پاسخ این سؤال دارم…
برای جوابتون لحظه شماری میکنم…
با احترام فراوان.
—————————————————
نوجوان عزیز
لحظه شماری شما برای جواب به این سؤال نشان می دهد به اندازه کافی مجبور به انتخاب بین شغل دولتی و شغل غیر دولتی هستید و اینکه فکر میکنید من تنها کسی هستم که جواب این سؤال را دارم نشان می دهد به اندازه کافی سردرگم هستید.
اجبار و سردرگمی به اندازه کافی برای تصمیم گیری به شما کمک خواهند کرد. سردرگمی نشان می دهد که گزینه های پیش رویتان از وزن نسبتا یکسانی برخوردارند. اجبار به شما کمک می کند که به آخرین شک و تردید خود غلبه کنید. مثل کسی که بالاخره از منوی رستورانی که خودش با میل خودش به آنجا رفته “باید” غذایی انتخاب کند. مثل کسی که بالاخره بعد از چند روز طفره رفتن باید جواب مثبت یا منفی به خواستگارش بدهد. مثل کسی که در روزها یا حتی ساعتهای آخر مهلت ارسال برگه انتخاب رشته باید آنرا پر کند.
آزادی اراده یا حق انتخاب یا اختیار از یک طرف و جبر شرایط بیرونی (یا حتی درونی) از طرف دیگر که در بیشتر مواقع مرز باریکی دارند یا اصلا غیر قابل تمیز هستند، دست به دست هم می دهند تا شما را سردرگم و مضطرب کنند.
اختیار موجب سردرگمی می شود و جبر موجب لحظه شماری.
چیزی که من در طی سالها نداشتن شغل دولتی یا غیر دولتی از آنهاییکه شغل دولتی یا غیر دولتی داشته اند آموخته ام اینست که تصمیم گیری را آنقدر به تاخیر بیندازید تا لحظه شماری در شما بیشتر از سردرگمی یا به عبارت دیگر جبر در شما بیشتر از اختیار بشود. در این فرایند ممکن است شور و شوق جستجو و کشف از سردرگمی شما بکاهد یا تشنگی بدست آوردن به لحظه شماری شما بیفزاید. فرقی نمی کند.
تا جایی که من می دانم روش بهینه یا هوشمندی برای انتخاب بهینه در نوجوانی یا میانسالی وجود ندارد. اینکه چه چیزی را انتخاب می کنید، یک انتخاب است و اینکه با چیزی که انتخاب کرده اید چه (و چگونه) می کنید، هزاران انتخاب دیگر به دنباله آن. شاید وجه تمایز شغل دولتی و غیر دولتی – حداقل با تعریف رایج آن – در همین است. بعد از انتخاب شغل، شما هر روز و هر ساعت و هر لحظه با این انتخاب مواجه می شوید که چگونه در آن شغل حضور یابید و چگونه وظایف مربوط به آن شغل را انجام دهید و چگونه آن شغل را با زندگی خود ترکیب کنید و چگونه به آن ادامه یا خاتمه بدهید. سردرگمی اختیار برای خلق ارزش و آغازگری و رشد و یادگیری و شکار از یک طرف و لحظه شماری برای تمام شدن ساعت اجباری کار از طرف دیگر، تازه بعد از این انتخاب گریبان لحظات شما را خواهند گرفت.
انتخاب رشته کوچکترین انتخاب در زنجیره انتخابهایی است که کار و زندگی شما را در آینده شکل خواهند داد. انتخاب همسر و شهر و کشور محل زندگی هم همینطور.
امیدوارم سؤالهایی که می پرسید فراتر از جبر و جوابهایی که دنبالش هستید فراتر از اختیار بروند.
با احترام
علی سخاوتی
ده نشانه عاشق شدن چیست ؟
سلام آقای سخاوتی عزیز، این آهستگی و پیوستگی نوشتن شما و وقفه ای که وجود داره عطش من رو بعنوان یک خواننده بیشتر میکنه، سپاس!
دو تا مطلب راجع به این موضوع به ذهنم رسید، اگر صلاح دونستید لطف کنید و نظرتون رو بفرمایید:
یکی راجع به موضوع ارزش آفرینی هست،منظورم ارزش آفرینی اقتصادی و ارزش افزوده ست،من خودم شخصا باید زودتر از این موضوع به نظام ارزشی خودم فکر میکردم.
مورد دوم سوالی بود که مطرح شد، بنظرم نظام آموزشی، اتفاقا اینجا بیشتر منظورم والدین هست، به ما یاد دادند مسئل ای که شاید قراره پنج ساله دیگه حل کنیم ، الان حل کنیم،کلا تو آرزوهای آموخته شده در آینده زندگی میکنیم، نظر شخصی من اینه که حتی راجع به یه تصمیمی و هدفی یا به قول شما تمی مثل ازدواج به بیشتر از سه چهار سال جلوتر نمیشه فکر کرد، البته خب بحث افق داشتن یه داستان دیگه ست.
عرض تشکر و ارادت